ایران رمان
انلود رمان جدید ایرانی و خارجی
دانلود رمان روزهای خاکستری از هانیه حدادی اصل

دانلود رمان روزهای خاکستری از هانیه حدادی اصل رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان روزهای خاکستری از هانیه حدادی اصل با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان درباره ی دختر و پسری به اسم سها و سیاوشه که از بچگی به اسم هم بودند و قرار بوده که باهم ازدواج کنند.در عین حال که اطرافیان اصرار داشتن که این دو تا با هم ازدواج کنند .این اصرار باعث میشد که تنفر این دو نفر از هم بیشتر بشه.تا اینکه سها عاشق پسری به اسم کامیاب میشه و …

خلاصه رمان روزهای خاکستری

روی پشت بام نشسته و به ستاره ها خیره شده بود و به اینده ای که در پیش رو داشت فکر می کرد اریا او را که در این حالت دید اهسته پشت سرش ایستاد و گفت: واقعا زیباست سیاوش که متوجه او شده بود گفت: اریا تویی؟ -اره سلام شب بخیر بیا بشین اریا مقابلش نشست و گفت: چی شده اومدی این بالا؟ همبن طوری کی اومدی؟ -همین الان مادرت گفت اینجایی می خواست صدات کنه گفتم خودم میرم پیشش خوب کردی اومدی دلم گرفته بود – دیگه چرا؟ کلافه ام خیلی سردر گم شده ام

-چه مرگت شده سیا چند روزیه که اصلا حال و حوصله درست و حسابی نداری هی می خوام ازت بپرسم باز میگم ولش کن اگه خبری باشه خودش میگه حالم خوب نیست چرا؟ مشکلی برام پیش اومده اریا نگاهی به اسمان و بعد به سیاوش انداخت و زیرکانه گفت: اومدنت به اینجا و خیره شدنت به ستاره ها و تو فکر فرو رفتنت هم به همون مشکل برمی گرده؟ منظور؟ این رو باید تو بگی سیاوش تو منظورت از این کارهایی که داری می کنی چیه؟ سیاوش تا خواست سخن بگوید اریا دستانش را بالا اورد و گفت: بهم نگو مشکلت سهاست.

چون اصلا باورم نیشه اجازه میدی حرف بزنم بفرمائید درست حدس زدی ربط چندانی به سها نداره اریا من… بلند شد و به طرف لبه پشت بام رفت نظرت راجع به خانم قدیری چیه؟ اریا با شنیدن همین جمله کوتاه متوجه همه چیز شد بلند شد و کنار سیاوش ایستاد و با تعجب گفت: سیاوش چی داری میگی؟ جوابم رو بده منظورت ترانه قدیری همون مهماندار است اره به نظرت چطور ادمیه؟/دختر خیلی ساکتیه من زیاد باهاش برخورد نداشتم ولی روی هم رفته دختر خوب و با شخصیتیه ولی این چیزا چه ربطی به تو داره…

دانلود رمان روزهای خاکستری از هانیه حدادی اصل رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان دنیای سوفی از Jostein Gaarder

دانلود رمان دنیای سوفی از Jostein Gaarder رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان دنیای سوفی از Jostein Gaarder با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

سوفی آموندسن دختری است که در آستانه‌ پانزده سالگی با ماجرای عجیبی روبه‌ رو می‌شود، او نامه‌ ای از جانب فرد ناشناسی دریافت می‌کند که او را به تفکر در مورد ابتدایی‌ ترین سوالات فلسفی و خودشناسی وا می‌دارد. اولین سوالی که او با آن مواجه می شود این است که تو کیستی؟ و این سوال با یک علامت سوال بزرگ در برابر آن آغاز کتاب است. این شخص بعدتر خود را آلبرتو کناکس فیلسوف معرفی می‌کند که قصد آموزش فلسفه به سوفی نوجوان را دارد…

خلاصه رمان دنیای سوفی

(هیچ چیزی نمی تواند از هیچ به وجود آید..) بعد از ظهر که مادرش از کار برگشت سوفی روی تاب نشسته بود، داشت درباره امکان ارتباط میان درس فلسفه و هیلده مولرکناگ فکر می کرد، دختری که کارت تبریک تولد ارسالی پدرش به دستش نخواهد رسید. مادرش از آن سر باغ صدا کرد: «سوفی! یک نامه داری نفسش بند آمد صندوق پست را کمی پیش خالی کرده بود، نامه حتما از فیلسوف است. به مادرش چه بگوید؟ (تمبر ندارد. شاید نامه عاشقانه باشد؟ سوفی نامه را گرفت بازش نمی کنی؟ دنبال بهانه ای می گشت. اما در آدم بالا سرش ایستاده باشد، آن وقت نامه عاشقانه اش را باز کند؟)

بگذار مادرش گمان کند نامه عاشقانه است. این هم مکافات دارد ولی بهتر از آن است که مادرش بفهمد با مردی کاملا غریبه، فیلسوفی که با او قایم موشک بازی می کند، در مکاتبه است. نامه یکی از آن پاکت های سفید کوچک بود. سوفی رفت بالا، اتاق خودش، پاکت را باز کرد، سه پرسش تازه برای خود دید: آیا نوعی جوهر اولیه وجود دارد که همه چیز از آن ساخته شده است. آیا آب می تواند نوشیدنی شود؟ چگونه ممکن است از خاک و آب قورباغه زنده به وجود آید؟ سؤال ها به نظرش احمقانه رسید، با این حال تمام شب در فکر آن ها بود. فردا در مدرسه هم هنوز به آنها می اندیشید، و آن ها را یک یک

در دهن می کاوید.«نوعی جوهر اولیه» که همه چیز از آن ساخته شده -مگر ممکن است؟ اگر چنین جوهری وجود می داشت، چطور می توانست ناگهان، مثلاً، گل یا فیل بشود؟ همین ایراد به پرسش دوم یعنی امکان تبدیل آب به نوشیدنی وارد بود. سوفی تمثیل آب نوشیدنی کردن حضرت عیسی را خوانده بود، ولی آن را هیچ وقت به معنای تحت اللفظی نگرفته بود. و اگر عیسی واقعاً هم آب را نوشیدنی کرده باشد، این معجزه بود، یعنی چیزی که به طور معمول نمی توان انجام داد. سوفی می دانست که نه تنها در نوشیدنی بلکه در همه چیزهای بالنده مقدار زیادی آب وجود دارد.با این حال اگر….

دانلود رمان دنیای سوفی از Jostein Gaarder رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان طهران_۵۵ از مینا شوکتی

دانلود رمان طهران_۵۵ از مینا شوکتی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان طهران_۵۵ از مینا شوکتی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زن های قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز هم روش های سنتی توی همه چیز دارن و پدربزرگش، خلیل، رازی پیش جهانگیر احمری داره که نوا رو کنجکاو کرده…

خلاصه رمان طهران_۵۵

پسرک جلوتر از او راه افتاد و آقا منشانه راهنمایی اش کرد. یکی دو تریلی را رد کردند و نرسیده به سومی رضا فرز به سمت راستش رفت. از میان ابزار آلاتی که روی زمین ریخته بودند و نوا هیچ کدام را تا آن زمان ندیده بود گذشت. کنار جلوبندی سر و ته شده تریلی سرک کشید و کسی را صدا کرد: اوس اصغر آقا احمری رو ندیدی؟ الان اینجا بود. اوس اصغر را ندید اما صدایش را شنید که در جواب رضا گفت: رفت یه سر به خوش رکاب بزنه پسرم. هر کار داری برو اون سمت پی اش. نوا کنجکاو کمی سرک کشید اما

چیزی جز دیدن رضا که سمتش می آمد دستگیرش نشد! همین که آمد انتهای سمت چپ گاراژ را نشانش داد: آقا احمری اونجاست. بفرما. گفت و با دست راهنمایی اش کرد به همان سمت. نوا قدم هایش را با او هماهنگ کرد. بدش نمی آمد کمی از او سوال بپرسد تا کنجکاوی بی حدش درباره ی آن گاراژ و آدم هایش ارضا شود. گلویش را صاف کرد تا توجه پسرک را جلب کند. همان هم شد نگاه رضا به سمتش کشیده شد و سریع هم چشم گرفت. اما حواسش جمع او شده بود. آرام پرسید: میشه بگی تو این گاراژ چند نفر کار میکنن؟

حس کرد سوالی چشمان رضا آن چنان درشت شد که نوا – خارج از عرف پرسیده است. یک لحظه خودش هم شک کرد اما هر چه گشت میان کلماتی که به زبان آورده بود چیز بدی پیدا نکرد. نفس عمیقی کشید تا خونسردی اش را از دست ندهد انگار او از فضا آمده بود که هر حرکت کوچکش برای آدم های گاراژ تا آن حد تعجب برانگیز بود. کمی که به خودش مسلط شد، گفت: سوال بدی پرسیدم؟ رضا فورا سر تکان داد: نه عکاس خانم. نه، ولی خو… چی بگم؟ ما که اینجا هر روز نمی یایم همه رو بشماریم! و زیر لب غر زد…

دانلود رمان طهران_۵۵ از مینا شوکتی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان ملکه کوچک از آریانا

دانلود رمان ملکه کوچک از آریانا رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان ملکه کوچک از آریانا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون،نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

این دومین باری بود که این دخترک و می دیدم. یه حس عجیبی بهم می داد… موهای بافته شده اش و رقصیدنش میون درختا فقط کمی غریزه خفته مو بیدار می کرد..‌.

خلاصه رمان ملکه کوچک

خسته از داد و بیداد های خان روی تخت نشستم و به هیوا فکر کردم تنها نقطه ی روشن و ارامش خاطرم این روزها توی زندگی این دختر بچه بود. برای فرار از هر چیزی فقط کافی بود اسم هیوا رو به زبون بیارم وبه عالم آرامش سفر کنم… وقتی سرو صدای توی حیاط بیشتر شد کنجکاو پشت پنجره رفتم و با دیدن پدر هیوا و یه پسر نوجوان متعجب پنجره رو باز کردم تا بهتر صداهاشون بشنوم… خان لگد محکمی به پسرک زد و فریاد زد: می کشمت پسره بی چشم و رو ،پسر خان رو می کشی؟

محمد با التماس به پای خان افتاد و گفت:خان توروخدا …پسرم نمی خواسته خانزاده رو بکشه اون فقط می خواسته پرنده شکار کنه آخه نگاهی بهش بندازین این خودش بچه اس هنوز. خان با پاهاش محمد و کنار زد و دستور داد و اون پسرک به اسطبل ببرنش. یاسین که کنار خان ایستاده بود بازوی خانو گرفت وگفت: پدر من این پسر و می شناسم شک ندارم این فقط یه اتفاق بوده .شما ببخشینش. خان نگاه تیزی به پسرش انداخت و ازش فاصله گرفت. محمد کوتاه بیا نبود و دنبال خان راه افتاده بود التماس می کرد.

یاسین هم پشت محمد بود و داشت با خان آروم حرف می زد اما همه می دونستن خان حرفی بزنه تا اخرش همونه. باورم نمی شد برادر هیوا بود یعنی؟ مگه هیوا برادر هم داشت؟ یکی نبود بهم بگه مگه چی از این دختر می دونی که اینم بدونی؟ عجب دردسری شد… دیگه خان روزگارشون سیاه می کرد… برای من برادرش مهم نبود پدرش هم مهم نبود. در واقع هیچکس برای من مهم نبود…من فقط نمی خواستم هیوا آسیبی بهش برسه… نگهابانا محمدو کشون کشون از حیاط بیرون انداختن و…

دانلود رمان ملکه کوچک از آریانا رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان پریشاد از مهیاس با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و

دانلود رمان پریشاد از مهیاس با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان پریشاد از مهیاس با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان‌ دختری‌ شاد و زیبا‌ که‌ در ارتباط‌ با‌ خواب‌هایی‌ که‌ می بیند‌ با‌ یکی‌ از موجودات‌ ماوراء‌ الطبیعه‌ دوست‌ می شود‌ و به‌ او که‌ طلسم‌ شده‌ و نمی تواند در زمان‌ سفر کند‌ و به دنبال‌ گمشده‌ خود بگردد‌ کمک‌ می کند. او به‌ دنبال‌ پرده‌ برداشتن‌ از رازی‌ بزرگ‌ به‌ زمان‌ قبل‌ از انقلاب‌ برمی گردد‌ و اتفاقات‌، ترس ها و عشق‌ را در این‌ سفر تجربه‌ می کند…

خلاصه رمان پریشاد

توی دلم ازاینکه یکی هست نگران حالمه، کیلوکیلو قندآب شد. خنده م گرفت و گفتم: ممنون که به فکرمی. خودشو جلوکشید و دست دور شونه های من انداخت وگفت: دفعه ی اول که توی اون خیابون تاریک با کریم ازدست اون اوباش نجاتت دادیم و توجای تشکرطلبکارهم شدی ،گفتم
چه دخترسرتق ویک دنده ای! هردختر دیگه ای جای توبود ازترس گریه ش
می گرفت. اما تو وایستادی به اره دادن و تیشه گرفتن بامن و کریم. دفعه ی دوم وقتی اومدم عیادت کریم که سرما خورده بود، ازتوجهی که برای کریم
خرج می کردی حسودیم شد.

همش خودمو جای کریم تصور می کردم دلم می خواست تمام توجهت به من باشه اما من آدم نامردی نبودم که به رفیقم خیانت کنم و لقمه ی اونو از چنگش در بیارم. کریم تو رو سهم خودش می دونست. توی عروسی سالار تو منو ندیدی ،یعنی به چشمت نمی اومدم که ببینی. اما من تمام حواسم به تو بود. من وکریم برای آوردن شام به حیاطی که مجلس زنونه اونجا برگزار میشد اومده بودیم . بیرون منتظربودیم تا برای کمک صدامون کنن. پرده ی اتاق خانوما کنار رفته بود. چشمم به تو افتاد که توی اون لباس قرمز مثل الماس می درخشیدی .

یه آن آرزوکردم یه وقتی برسه که تو مال من باشی. زن من… عشق من… مال خود خودم. اون موقع بعید می دونستم که یه روزی خودکریم این موقعیت رو نصیب من کنه. وقتی روح انگیز بانو پیشنهاد محرمیت من و تورو داد، شوکه شده بودم. نمی دونستم چه جوابی بدم. حالا که کنارمی از من نخواسته باش احساساتی نشم، نبوسمت، به آغوش نکشمت .به مولا که به همین اندازه ازت سهم داشته باشم راضیم. ادعای فراتری ندارم. من تشنه ی محبتم پریشاد. سنی نداشتم که مادرمو ازدست دادم…

دانلود رمان پریشاد از مهیاس با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان غرور شکسته (جلد سوم) از کورا ریلی

دانلود رمان غرور شکسته (جلد سوم) از کورا ریلی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان غرور شکسته (جلد سوم) از کورا ریلی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

ریمو فالکون، رییس مافیای کامورا. مردی خشن و تاریک، لحنی طعنه امیز و رفتاری بیرحم. کسی که احساساتی نداره و قلبش سیاه و تاریکه، و برای ظالم بودنش تو لاس وگاس معروفه.زن ها رو فقط موجوداتی ضعیف میبینه که بی ارزش هستن. به دنبال راهی برای انتقام گرفتن از خاندان اوتفیت میگرده و عروسشون رو در شب عروسیش میدزده تا با شکنجه اون خانوادشون رو نابود کنه. سرافینا دختری مغرور که میدونه حتی تو چنگ بی رحمترین مرد هم باید غرورش رو حفظ کنه و دربرابرش کوتاه نیاد.

خلاصه رمان غرور شکسته

“سرافینا” ریمو رو در حالی که اتاق رو ترک می کرد دیدم و به زور سر جام نشستم. زمزمه کردم: « فابیانو! » نزدیک تر شد و مقابلم زانو زد: « فینا ! » آروم گفت. فقط برادرم من رو به این اسم صدا میزد، ولی فابیانو وقتی که بچه بودیم همیشه با ما بازی می کرد و من رو با اسم کوچیکم می شناخت. مادرم من رو جوری بزرگ نکرده بود که التماس کنم، ولی ناچار بودم. دست هاش رو لمس کردم : « لطفا کمکم کن. تو عضوی از اوتفیت بودی نمیتونی این کار رو انجام بدی. » چشم هاش رو محکم بست و دستش رو کشید: « من الان عضوی از کامورا هستم. » ایستاد و بدون هیچ احساسی به من نگاه کرد‌.

«چه اتفاقی برای من خواهد افتاد؟ رئیست میخواد با من چی کار کنه؟» به زور پرسیدم. برای لحظه ای چشم هاش نرم شد و این وحشتناک ترین جوابی بود که میتونست به من بده. «اوتفیت توی منطقه ی خودمون به ما حمله کرد. ریمو برای انتقام اومده.» وحشت سردی به درونم چنگ زد: « ولی من که کاری به کار شما ندارم. » « تو نداری، ولی دایی دانتهات و پدرت و نامزدت یکی از مقام های بالای اوتفیت هستن. » پایین به سمت دست هام نگاه کردم بند انگشت هام از بس پارچه لباسم رو محکم فشار داده بودن مثل گچ سفید شده بود. بعد متوجه ی لکه های شدم و به سرعت تور رو ول کردم.

« پس اون قصد داره با آزار دادن من کاری کنه که اون ها تاوانش رو پس بدن؟ » صدام شکست گلوم رو صاف کردم، سخت تلاش کردم و نتونستم خونسردی خودم رو حفظ کنم. اون گفت: « ریمو نقشه ی خودش رو برای من فاش نکرده. اون ممکنه از تو استفاده کنه تا داییت رو مجبور کنه بخش هایی از قلمروش رو تسلیم کنه… یا هم مشاورش رو.» دایی دانته هرگز قسمتی از قلمروش رو، حتی برای خانواده، هر چقدر هم که مادرم بهش التماس کنه، تسلیم نمی کنه و اون یکی از افرادش، اون هم مشاورش رو به اونها تحویل نمیده. نمی تونست نه برای به دختر. من از دست رفته بودم. دوباره دیدم تار شد و…

دانلود رمان غرور شکسته (جلد سوم) از کورا ریلی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان ملکه عذاب  الن از الن حاجیان

دانلود رمان ملکه عذاب الن از الن حاجیان رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان ملکه عذاب از الناز حاجیان با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

این ملکه از اون ملکه بدای تو کارتونا و فیلماکه خندهای شیطانی می کنند و باعث عذاب آدم خوباست نیست این ملکه خانوم ما با وجود ملکه بودنش دنیا باهاش سر ناسازگاری داشت. یه دختر که مادرشو، پدرشو و نامزدشو از دست داده و حالا داره برمی گرده شهرش تا رو پاهای خودش بایسته با آدمای جدیدی آشنا میشه که خوشی رو دوباره بهش بر میگردونن، وارد خانواده ی دوست پدرش میشه، خانواده ایاز جنس محبت البته به غیر از پسر خانواده که از این دختر بی دلیل نفرت داره و…

خلاصه رمان ملکه عذاب

صبح زود بیدار شدم مقنه ام رو روسرم مرتب کردم دیگه هوا داشت سرد میشد مخصوصا صبحا، پالتومو تنم کردم دستی به پالتوی قرمزو شیکم کشیدم یاد مامانم افتادم اینو تولد همون سالی که تصادف کرد برام خرید اما چون منو یادش مینداخت و ناراحت میشدم تنم نمی کردم اما حالا بهتر از هیچی بود روم نمیشد به عمو بگم برام بخره خودمم که پول زیادی نداشتم. چادرم رو سرم کردم اما با اون پالتو اصلا باهم جور در نمیومد یجورایی هیکلی می شدم. منم چادرمو تا کردم ورو تختم گذاشتم و بدون چادر از خونه خارج شدم همه خواب بودن. در حیاط رو باز کردم که مهدی رو دیدم

همون کت چرمش تنش بود، سوار موتور خوشگلش بود که تا منو دید پیاده شد کلاه کاسکت مشکی و نقره ای اش رو از سرش برداشت و به من نگاه کرد. منم سرد و نافذ نیگاش می کردم که بدون سلام وصبح بخیر پرسید: چادرت کو؟ سرد جواب دادم: سرم نکردم با پالتوم ضایع میشد. اخماش رو کرد تو هم: بی خود، برو سرت کن. جاااان؟ این چی میگفت نه از اون رفتار دیشبش نه به غیرتی شدن بی مورد الانش.خیلی خشک به چشمایی که فکر کنم از بی خوابی سرخ شده بود نگاه کردم: فکر نمیکنم به شما مربوط باشه و راهمو کشیدم و رفتم سر کوچه که تاکسی بگیرم، چون دیرم شده بود و وقت

منتظر بودن واسه اتوبوس رو نداشتم. به ساعتم نگاه کردم. وای الان دیگه استاد رام نمیده. یه پراید رو به روم توقف کرد یه پسره توش نشسته بود و با اون نگاه گستاخش نیگام می کرد اخم کردم و به طرف دیگه ای نگریستم. – بابا خانومی ناز نکن دیگه باور کن قصدم خیره میترسم مدرست دیر بشه ها… چقدر از این الاف ها بیزارم، برو بگیر بخواب بچه، ساعت ۷ صبح معلوم نیست تو خیابون چیکار میکنه! دیگه ایستادن جایز نبود راه افتادم که باز پرایدیه افتاد دنبالم. -بیشعور گورتو گم کن مگه خودت ناموس نداری؟ – اووو شما کی باشی آقا؟ خانومم قهر کرده تو برو پی کارت.. مهدی با پرشیاش اومده بود و…

دانلود رمان ملکه عذاب الن از الن حاجیان رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان در بند تعهد (جلد دوم) از Cora Reilly

دانلود رمان در بند تعهد (جلد دوم) از Cora Reilly pdf بدون سانسور

دانلود رمان در بند تعهد (جلد دوم) از Cora Reilly با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

همسر دانته کاوالارو چهار سال پیش فوت کرد اما یاد و خاطره‌اش هنوز ذهن دانته رو ترک نکرده. دانته در آستانه‌ی تبدیل شدن به جوان‌ترین رهبر یا باید دوباره ازدواج کنه یا ریسک ضعیف ظاهر شدن توی این جایگاه روبپذیره. ولنتینا برای ایفای این نقش انتخاب شده. اونم شوهرش رو از دست داده ولی در واقع اولین ازدواجش همیشه در حد یه نمایش سوری بوده. حتی بعد از مرگ شوهرش هم ولنتینا بار رازهای اونو به دوش می کشه، تا از عزت و آبروی یه مرد فوت شده و خودش محافظت کنه….

خلاصه رمان در بند تعهد

ماما یه قدم به عقب برداشت و نتیجه کارش رو تحسین کرد. موهای تیرهام به صورت حلقه های براق و نرم روی شونه ها و کمرم افتاده بودند. از سر جام بلند شدم. برای امروز یه دامن تنگ شیری و شومیز بنفش تیرهای که توی کمر دامنم بود، به همراه کفش های پاشنه کوتاه مشکی انتخاب کرده بودم. با قد صد و هفتاد و دو سانتی متریم جز بلندترین زن های مافیا محسوب میشدم و طبیعتا مادرم نگران بود که با پوشیدن کفش های پاشنه بلند از چشم دانته بیفتم. سعی نکردم بهش ثابت کنم که دانته حداقل دوازده سانتی ازم بلندتره

درنتیجه حتی با کفش های پاشنه بلند هم قدم ازش بلندتر نمیشد. و به هر حال امروز اولین باری نبود که منو می دید.قبلا چند بار همدیگه رو تو گردهمایی های مافیا دیده بودیم و حتی تو عروسی آریا که سه ماه قبل برگزار شده بود خیلی کوتاه با هم رقصیدیم. ولی هیچوقت جز تعارفات معمول حرفی بینمون زده نشده بود و بدون شک هیچوقت هم حس نکردم که دانته حتی خیلی کمی ازم خوشش میاد، اما خوب اون به تودار بودن معروف بود، پس کی میدونست واقعا تو مغزش چی میگذره؟ پرسیدم:

– از وقتی زنش مرده با کسی قرار گذاشته؟ معمولا این نوع خبرها به سرعت پخش میشد ولی شاید من حواسم نبوده. تو اکثر مواقع زنهای مسن فامیل جزئیات زندگی خصوصی دیگران رو زودتر از بقیه می فهمیدند. واقعیت این بود که غیبت کردن و شایعات سرگرمی اصلی خیلی هاشون محسوب میشد. ماما لبخند غمگینی زد. – نه به صورت رسمی. می گن نمیتونسته همسرشو فراموش کنه، ولی دیگه بیشتر از سه سال گذشته و حالا که قرار رهبر مافیا بشه نمیتونه با خاطرات یه زن مرده زندگی کنه….

دانلود رمان در بند تعهد (جلد دوم) از Cora Reilly pdf بدون سانسور

دانلود رمان صبح پشیمانی از نسرین ثامنی

دانلود رمان صبح پشیمانی از نسرین ثامنی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان صبح پشیمانی از نسرین ثامنی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

شبست و قایقم بشکسته و دریاست توفانی ز هر موجی به گوشم می رسد بانگ پریشانی ره منزل نمی دانم ز غوغای گرفتاری چو مرغی آشیان گم کرده در شب های بارانی لبم می خندد و دل در حصار سینه می گرید…

خلاصه رمان صبح پشیمانی

در تمام این جریانات جاسم که همسرش را زنی دلسوز و مهربان می دانست حق را به وی می داد و از خاله بچه ها صراحتا تقاضا می کرد در امور داخلی آنان مداخله نکند. جاسم نسبت به خاله نساء و احساس قلبی او بدبین بود، پوران هم آن قدر از خاله نساء بد گفت و از وی در نزد شوهرش چهرۀ منفوری ساخت تااینکه کار اختلاف دو خانواده بالا گرفت. آن ها که سال ها با احترام و صمیمیت با هم دیگر در ارتباط بودند ناگهان روابطشان تیره گردید و کار به قهر و جدایی انجامید. از آن پس خاله نساء با آن که در همسایگی آن ها زندگی می کرد و نسبت به سایر اقوان به آنان نزدیکتر بود عمل از دیدار بچه ها و رفتن

به خانه آنها محروم گردید. اقدام بعدی پوران جلب رضایت شوهرش مبنی بر ماندن قاسم در خانه به جهت کمک در کارهای خانه بود. جاسم همیشه کله سحر از خانه بیرون می زد و تا هنگام غروب آفتاب در مزرعه کار می کرد به همین سبب بودن یا نبودن قاسم در مزرعه توفیری به حالش نداشت و در اثر تلقینات همسرش احساس کرد وجود او در خانه بیشتر مثمر خواهد بود تا مزرعه و چون همواره فرامین پوران را لازم الاجرا می دانست لذا پیشنهادش را پذیرفت و اجازه داد قاسم در خانه مانده و وردست بانوی خانه شود. بدین سان قاسم در خانه ماندگار شد تا خرده فرمایشات ریز و درشت همسر پدرش را اجابت کند.

پوران هر هفته در خانه میهمانی می داد، میهمانان او کسی نبودند جز اعضاء خانواده کدخدا. او از ولخرجی و بریز و بپاش هیچ ابایی نداشت و پذیرایی از کدخدا و همسرش را جزء وظایف مهمش به شمار می آورد.جاسم علیرغم عدم بضاعت هیچ گونه اعتراضی به این ریخت و پاش ها نمی کرد و خوشحال بود از این که همسرش در خانه او احساس رضایت می کند. قاسم مانند نوکری خانه زاد در خدمت زن پدر بود. شستشو و پخت و پز، رفت و روب، خرید مایحتاج روزانه، همه و همه به عهده او بود. پوران بیشتر اوقات خود را در کنار آینه می گذراند یا در خواب بود یا به دیدن زن های همسایه می رفت و…

دانلود رمان صبح پشیمانی از نسرین ثامنی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان عاشقم کن از مینا.ج

دانلود رمان عاشقم کن از مینا.ج pdf بدون سانسور

دانلود رمان عاشقم کن از مینا.ج با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

نوا با خانواده مادریش داخل یک ساختمان ۴ واحدی زندگی می کنه پدر بزرگش مشکات پاکزاد از نوا که نوه دردونه اش بوده می خواد تا با مهره انتخابی خودش ازدواج کنه نوا سعی می کنه از حرف پدر بزرگش که در حقش بیش از پدر نداشته اش پدری کرده سر باز بزنه ولی در طی داستان به چیزهایی بر می خوره که می تونه مسیر زندگیش و تغییر بده ولی اقا بزرگ هنوز روی شخصی که برای نوا مجهوله اصرار داره…

خلاصه رمان عاشقم کن

حساس کردم چیزی روی صورتم وول می خوره با یک خیز از روی تخت بلند شدم و در حالی که پتومو بغل گرفته بودم کنار اینه ایستادم و نگاهی به سرتاسر تخت کردم چیزی ندیدم در عوض مهراد و دیدم که روی صندلی کنار تخت نشسته بود ! مهراد جدی گفت: چی کار کردی باز؟ با ترس و لرز گفتم: چی شده مگه ؟ مهراد: خونه خاله دیبا آشوب شده ! در حالی که آب دهنمو قورت می دادم گفتم: ای دهن لق ! مهراد: با منی؟ -نه اون فرنامه کله خرو می گم البته فرق خاصی ندارید کپی برابر اصل با هم مو نمی زنید. مهراد:اون که بله ولی قضیه جدی تر از این حرفاست! با کلافگی گفتم:به خودم مربوطه!

مهراد: نوا تو وقتی می خوابی هنگ می کنی نه؟ -چطور؟ مهراد: اخه بدجور با خودت درگیری من میگم خونه عمه دیبا آشوبه به فرنام فحش میدی میگم قضیه جدیه میگی به تو مربوط نیست! روبه روش روی تخت نشستم و در حالی که موهامو از روی صورتم کنار می زدم گفتم : مهراد خواهش می کنم مثل بچه آدم بگو چه اتفاقی افتاده! مهراد: دلم به حال زارت سوختا؟ -آقایی! مهراد جدی گفت: وقتی برگشتم دیدم از خونه عمه دیبا صدای جر و بحث می یاد خودم که جرات نکردم برم به جونه خودم خاله دیبا یه نعره هایی می زد نوا نزدیک بود خودمو خیس کنم ! خندیدم و گفتم: تو به خاله دیبا هم

رحم نمی کنی؟ مهراد: به جونه خودم بابا هزار رفت پشت درشونو و برگشت! -مهراااد! در حالی که کنارم روی تخت می نشت خندید گفت: بالاخره با مامان و روجا رفتیم و بابا رو به زور خنجر و نیزه فرستادیم تو ! -خوب؟ مهراد: خوب به جمالت بابا هنوز برنگشته واسمون خبر بیاره ! به زور از روی تخت بلندش کردم و پتو رو روی سرم کشیدم و با عصبانیت گفتم: واسه ی نعره های خاله دیبا منو بیدار کردی؟ پتو رو از روم کشید و: نه خیر برای اینکه اتاقمو غصب کردی بابا ساعت ۱۰ شبه پاشو برو خونتون! مثل برق گرفته ها بلند شدم و دنبال ساعت گشتم: ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر و نشون می داد از حرص…

دانلود رمان عاشقم کن از مینا.ج pdf بدون سانسور

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
ابر برچسب ها
دانلود رمان های مریم سلطانی دانلود رمان های سحر نصیری دانلود رمان های نسرین ثامنی دانلود رمان های ریحانه محمود دانلود رمان های مریم پیروند دانلود رمان چتر خیس از مریم سلطانی pdf دانلود رمان ساعت تلخ شنی از مریم سلطانی pdf دانلود رمان زمرد از نسرین شاه آبادی pdf دانلود رمان های نسرین شاه آبادی دانلود رمان اکالیپتوس از سبا سالاری pdf دانلود رمان های سبا سالاری دانلود رمان نقطه سرخط از gandom.me pdf دانلود رمان های gandom.me دانلود رمان زهرآلود از ریحانه محمود pdf دانلود رمان دختر نقاب دار از آمنه آبدار pdf دانلود رمان های نیلوفر.ن دانلود رمان لباس عروس از حمید درکی pdf دانلود رمان دختر پسر نما از نیلوفر.ن pdf دانلود رمان های زهرا اردستانی رستمی دانلود رمان های مائده فلاح دانلود رمان شاهزاده ترک از نینا دهنو pdf دانلود رمان همیشه تلخ می نوشم از مائده فلاح pdf دانلود رمان های نینا دهنو دانلود رمان های مریم نصرت دانلود رمان کاش من صدات بودم از مریم نصرت pdf
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایران رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.