دانلود رمان پیچک رایگان pdf بدون سانسور
خلاصه کتاب
آقای درخشانِ بزرگوار اگر اجازه بفرمایید این دو تا جوون برن سنگاشونو با هم وا بکنن...
آذین،بیاختیار لبخند بزرگ و مشتاقی زد که مادرش فیروزه،با چشم غرهای لبهاش را به هم دوخت.
همین که توحیدِ درخشان دهان باز کرد صدای آیفون بلند شد.
-اختیار داری جناب شهردار...اجازه مام دستِ شماست.
مشخصات کتاب
نام کتاب
پیچک
ژانر
عاشقانه,
نویسنده
چاوان مقدم
ویراستار
ایرانیان رمان
طراح کاور
ایرانیان رمان
صفحات
1758
منبع تایپ
ایرانیان رمان
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید