خلاصه کتاب:
پس از آشکار شدن خیانت همسر، صبا برای یافتن آرامش به هورام رجوع میکند. در این مسیر، پرده از احساسی برداشته میشود که سالها در دل هورام پنهان مانده بود؛ عشقی پاک و بیادعا.
خلاصه کتاب:
تصورش رو بکن، یه روز بیدار میشی و باید جای داداش دوقلوت زندگی کنی! آرمینا این کار رو کرد، فکر میکرد یه مدت کوتاهه، ولی هیچچیز اونطور که انتظار داشت پیش نرفت. با این حال، ته داستان یه چیز قشنگ منتظرشه.
خلاصه کتاب:
آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم می گیره از قدرتش سو استفاده کنه و از آرایه می خواد که در ازای امضای مجوز پرستار بچه اش بشه تا اینکه...
خلاصه کتاب:
نگاهت مثل طوفانی مرا به سمتت کشاند، بیآنکه بدانم مقصد کجاست. در تاریکی، بیپناه شدم و هر تقلایی بینتیجه بود. آغوشت، به جای آرامش، مرا در خود پیچید و خفه کرد. و من، هنوز نمیدانم چگونه در این طوفان گرفتار شدم…
خلاصه کتاب:
همتا، دختر سادهباور، زندگی مشترکی را با حسام آغاز میکند؛ مردی که با اختلالات روانی و رفتاری مواجه است، اما شب اول عروسیشان ماجرایی عجیب رخ میدهد که...
خلاصه کتاب:
در جستوجوی آرامش پس از فقدان، گوهر با جوانی همسن دخترش آشنا میشود. محبت و توجهی که سالها از آن محروم بوده، او را به وابستگی سوق میدهد. اما این وابستگی، با آشکار شدن علاقهی شاهرخ به دختر گوهر، به تجربهای تلخ بدل میشود.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایرانیان رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.