خلاصه کتاب:
رازی که سالها در دل حسنا پنهان مانده بود، حالا فاش شده و او را به خانهای پر از چالش و دردسر میکشاند. در این خانه، حامی حکمت، مردی با گذشتهای تلخ و رفتاری سرد، حضور دارد. آیا این دو مسیر مشترکی خواهند یافت؟
خلاصه کتاب:
در پی گوهری باش که روشنی چشمهایت شود؛ شاید شیرینیاش آرامشی باشد بر بارانهای بیقرار. هوس را به دام خیانت نکشان، که هیچ باری به خرد نمیرسد. قلقل میکنی، بلبلوار میخوانی، اما لعلِ داغ هوسها حرمتها را در هم میکوبد. بیا، توبه کن؛ دری برایت گشودهام.
خلاصه کتاب:
لوس گیج شده بود. مردی که با شوالیهها آمده بود، حرفهایی زد که لوس رو به فکر فرو برد. وقتی چهرهاش رو دید، همهچی یادش اومد. اون مرد، کسی بود که یه زمانی خیلی براش مهم بود. حالا برگشته بود، با حرفهایی که درد داشت.
خلاصه کتاب:
هیوا، که زندگیاش را با غرور و بیتوجهی به احساسات دیگران پیش میبرد، ناگهان با ورود زنی افغان و دخترش به خانهشان، با واقعیتهایی روبهرو میشود که باورهایش را زیر سؤال میبرد. این مواجهه، او را به بازنگری در انتخابهایش وادار میکند و مسیر زندگیاش را به شکلی عمیق تغییر میدهد.
خلاصه کتاب:
سالها پیش، صابر و سحر دلسپردهی هم بودند، اما هیچگاه حرفی از عشقشان نزدند. حالا، در یک موقعیت غیرمنتظره، دوباره روبهروی هم قرار میگیرند، صابر بهعنوان وکیل، و سحر بهعنوان موکل. در دل پروندهای پیچیده، خاطرات گذشته و احساسات فراموششده، دوباره سر برمیآورند.
خلاصه کتاب:
در وجودم، گرگی زخمی نفس میکشد خسته از جنگهای بیامان روزگار در کنج خلوتی پناه گرفته و زخمهایش را با خاطرهها مرهم میگذارد اما روزی خواهد آمد که سکوتش، صدای همه را خاموش خواهد کرد.
خلاصه کتاب:
در گذشته، خانوادهها مانع عشق صابر و سحر شدند. حالا، در یک پروندهی حقوقی، آنها دوباره روبهروی هم قرار میگیرند. صابر باید برای آزادی سحر از یک ازدواج ناموفق تلاش کند، در حالی که دلش با خاطراتی پر شده که هرگز گفته نشدند.
خلاصه کتاب:
دختری در دل طبیعت چشم باز میکند؛ فرزند پدری با گذشتهای پنهان و مادری که نامش با افسانهها گره خورده. او باید با میراثی که از خانوادهاش به ارث برده، زندگیاش را بسازد، میان رازها، انتخابها، و مسیرهایی که هنوز روشن نشدهاند.
خلاصه کتاب:
حدیثه، دختری معمولی با رویاهای غیرمعمول، ناگهان خودش را وسط ماجرایی میبیند که حتی نویسندههای سریالهای ترکی هم ازش جا میمونن! شغل جدید، کلیپهای پرطرفدار، و آدمهایی که هر کدوم یه راز دارن. اما مشکل اصلی؟ عشقی قدیمی که مثل وایفای همسایه، همیشه وصل میمونه!
خلاصه کتاب:
سام که نمیتواند احساساتش را به شیرین ابراز کند، تصمیم میگیرد از دور مراقب او باشد. اما این مراقبت، به مرور به وسواس تبدیل میشود. وقتی شیرین متوجه رفتارهای غیرعادی سام میشود، با او روبهرو میشود و گفتوگویی میانشان شکل میگیرد که حقیقت را روشن میکند. داستان با محوریت بازگشت به صداقت و احترام متقابل پیش میرود.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایرانیان رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.