خلاصه کتاب:
در روستایی که فواد خانی با نگاهش سکوت را حاکم میکند، دلش به مهر دخترعمویش سراب گره خورده. اما سراب، عاشق خدمتکار عمارت میشود و با او فرار میکند. فواد، زخمی از این تصمیم، با رفتاری سرد و سنگین، سراب را در مسیر زندگیاش دچار تردید میکند. تا آنکه سراب درمییابد عشق واقعیاش فواد بوده. اما شب مراسم، محمد او را میرباید و همهچیز تغییر میکند.
خلاصه کتاب:
نازگل، با وجود سن کم، با تمام وجود برای زندگیاش تلاش میکند. ارباب روستا، با رفتار سختگیرانهاش، حاضر نیست به خانوادهی نازگل فرصت بدهد. اما برخوردی میان نازگل و ارباب، او را وارد مسیری تازه میکند، مسیر ایستادگی، انتخاب و رشد.
خلاصه کتاب:
یه دختر مجبور میشه با برادر نامزدش ازدواج کنه، چون رسم خانی اینو میخواد. اون یکی دختر هم عاشق خان سومهست، ولی اون اصلاً محل نمیذاره. هر دو باید یاد بگیرن که گاهی باید از کسی که دوستش داری، بگذری تا خودتو پیدا کنی.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایرانیان رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.