خلاصه کتاب:
نیت اسمیت یه راز داره اون اینکه کاملا و به طور دیوانه وار عاشق کارلی اندروز شده و از بچگی همینطور بوده و تنها مشکل اینه که کارلی نمیدونه و نیت فکر نمیکنه اون آمادگی دونستنش رو داشته باشه.
نیت نمیخواد دوستیشون رو خراب کنه اما تحمل اینم نداره که کارلی رو با مردای دیگه ببینه پس واسه همین هر کسی که جرئت کنه باهاش قرار بذاره رو تهدید میکنه یا بهش آسیب میزنه.
حالا بعد از سال ها و قرارای فاجعه بار کارلی فهمیده که حتما مشکل از خودشه و اون دوست داشتنی نیست و تنها چیزی که همیشه میخواسته یه خانواده بوده پس تصمیم میگیره یه راهی پیدا کنه که ...
خلاصه کتاب:
امیلی، تنها دختر یک کُنت که دنبال یه شریک ازدواج برای به ارث بردن عنوان بود.
و کایل، رهبر شوالیههای مقدس، که درست جلوی امیلی ظاهر شد.
«من به تو نیاز دارم و تو به یه شوهر مناسب نیاز داری.»
دو نفری که قرار بود در طول قرارداد وانمود کنن زن و شوهرن.
اما امیلی در طول ازدواج ساختگیش عاشق کایل شد،
سه سال به سرعت گذشت و قراردادشون تموم شد.
کایل، که به موقع حافظهاش رو از دست داده بود، از سفر برگشت.
«پس اون قرارداد ازدواج رو یادش نمیاد؟»
خلاصه کتاب:
پرنسسی که برای ازدواجی اجباری به کشور دشمن فرستاده شد؛ در همان ابتدای ورود فهمید که آن اجبار نه تنها فقط به یک ازدواج سیاسی ختم نمیشود، بلکه دشمن برای او یک مراسم شیطانی و خطرناک تدارک دیده....
خلاصه کتاب:
لوس گیج شده بود. مردی که با شوالیهها آمده بود، حرفهایی زد که لوس رو به فکر فرو برد. وقتی چهرهاش رو دید، همهچی یادش اومد. اون مرد، کسی بود که یه زمانی خیلی براش مهم بود. حالا برگشته بود، با حرفهایی که درد داشت.
خلاصه کتاب:
در دل تاریکی، دختری ایستاد؛ زخمی، تنها، اما زنده. سالها بعد، گذشته دوباره درِ قلبش را کوبید. اما این بار، او فقط برای خودش نمیجنگد، بلکه برای نوری کوچک که در آغوشش نفس میکشد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایرانیان رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.