خلاصه کتاب:
حدیثه، دختری معمولی با رویاهای غیرمعمول، ناگهان خودش را وسط ماجرایی میبیند که حتی نویسندههای سریالهای ترکی هم ازش جا میمونن! شغل جدید، کلیپهای پرطرفدار، و آدمهایی که هر کدوم یه راز دارن. اما مشکل اصلی؟ عشقی قدیمی که مثل وایفای همسایه، همیشه وصل میمونه!
خلاصه کتاب:
سام که نمیتواند احساساتش را به شیرین ابراز کند، تصمیم میگیرد از دور مراقب او باشد. اما این مراقبت، به مرور به وسواس تبدیل میشود. وقتی شیرین متوجه رفتارهای غیرعادی سام میشود، با او روبهرو میشود و گفتوگویی میانشان شکل میگیرد که حقیقت را روشن میکند. داستان با محوریت بازگشت به صداقت و احترام متقابل پیش میرود.
خلاصه کتاب:
در دل تاریکی، دختری ایستاد؛ زخمی، تنها، اما زنده. سالها بعد، گذشته دوباره درِ قلبش را کوبید. اما این بار، او فقط برای خودش نمیجنگد، بلکه برای نوری کوچک که در آغوشش نفس میکشد.
خلاصه کتاب:
من یک دخترم، اما نه آنگونه که دیگران میپندارند. در دل نوجوانی، نیرویی در من بیدار شد، نیرویی که از مرزهای انسان بودن فراتر رفت. از آن روز، نامهایی بر من نشست: ملکهی تاریکی، بانوی سکوت، وارث قدرتی ناشناخته. و حالا، تنها یک سؤال باقی مانده: چه کسی مرا به این مسیر کشاند؟
خلاصه کتاب:
نفس، دختری با روحی مقاوم، در دل سختیها ایستادگی میکند. یک پیشنهاد غیرمنتظره از سوی رئیس شرکت، او را وارد دنیایی تازه میکند؛ دنیایی پر از تصمیمهای مهم، شناختهای جدید و آزمونهای درونی. این سفر، نفس را به نسخهی قویتر و روشنتری از خودش تبدیل میکند.
خلاصه کتاب:
جنیفر، دختری از سرزمین سبز اسکاتلند، در دل جنگ به دست مردی افتاد که همه از او میترسیدند. اما برخلاف ظاهرش، آن مرد با طعنههایش فقط میخواست جنیفر را بهتر بشناسد. و جنیفر، با صبر و درایت، دل مردی را به دست آورد که روزی فقط با قدرت سخن میگفت.
خلاصه کتاب:
نازگل، با وجود سن کم، با تمام وجود برای زندگیاش تلاش میکند. ارباب روستا، با رفتار سختگیرانهاش، حاضر نیست به خانوادهی نازگل فرصت بدهد. اما برخوردی میان نازگل و ارباب، او را وارد مسیری تازه میکند، مسیر ایستادگی، انتخاب و رشد.
خلاصه کتاب:
روسلا، دختری از تبار نور، در قبیلهای سایهنشین رشد کرد. عشق پنهانش با شبا، همچون شعلهای در دل شب بود. اما مردی نقابدار، با کلامی که ذهن را درگیر میکرد، در خوابهایش ظاهر شد. آن خوابها به واقعیت پیوستند و روسلا را به قربانگاهی سنگی بردند؛ جایی که باید با سرنوشتش روبهرو میشد.
خلاصه کتاب:
لیلی، دختر آرام و نازپروردهی خانوادهی برزینمهر، ناگهان خود را در موقعیتی میبیند که باید نقش مهمی در زندگی کسی ایفا کند که روزی دشمنش بوده. در مسیر کشف حقیقت، با تناقضها و دروغهایی روبهرو میشود؛ بهویژه از سوی کسی که ادعا میکند دیگر خصومتی میانشان نیست.
خلاصه کتاب:
یه دختر مجبور میشه با برادر نامزدش ازدواج کنه، چون رسم خانی اینو میخواد. اون یکی دختر هم عاشق خان سومهست، ولی اون اصلاً محل نمیذاره. هر دو باید یاد بگیرن که گاهی باید از کسی که دوستش داری، بگذری تا خودتو پیدا کنی.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایرانیان رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.