خلاصه کتاب:
ماهک، پس از تجربههای تلخ در زندگی مشترک، به محیطی پناه برده که زنان آسیبدیده در آن حضور دارند. شاهان، مردی با ظاهر محترمانه، با دیدن ماهک تصمیم میگیرد او را به عقد موقت درآورد. اما در ادامه، با فریبکاری، از اعتماد ماهک سوءاستفاده میکند و او را در مسیر دشواری قرار میدهد.
خلاصه کتاب:
ماهور، دختری شاد و پرشور، با ورودش به زندگی پسری آرام و بیاحساس، همه چیز را دگرگون میکند. او با شوخیهای کودکانه و نگاه مثبتش، سعی دارد روح تازهای به دل خستهی او ببخشد.
خلاصه کتاب:
رادان فرمند مردی که بعد از سالها به ایران برگشته تا به ظاهر تجدید دیداری با خونواده کنه اما در باطن ماجرا چیز دیگس این مرد مرموز و جذاب برای انجام کاری فوق حساس و سری برگشته و برای انجام این کار به هلن زیبا و دوست داشتنی احتیاج داره کاری که ممکنه هلن رو به خطر بندازه اما ...
خلاصه کتاب:
«آهیر» در شب عروسیاش همهچیز را از دست میدهد؛ مرجان، عروسش، جلوی چشم او کشته میشود. او تصمیم میگیرد بماند و قاتل را پیدا کند. در ظاهر آهنگر است، اما پشت این نقاب، رازی پنهان دارد. پروا، خبرنگار کنجکاو و بیپروا، وارد زندگیاش میشود؛ زنی که هم عشق را به او میآورد و هم خطر را.
خلاصه کتاب:
این رمان قصهی دختری به نام نارینه است که در خانهی نامهربانان زندگی میکند. او با وجود تفاوت فامیلی، کنار خواهر و برادر ناتنیاش بزرگ شده. ورود آدلان، عموی جوان و ثروتمند نامزد خواهرش، همه چیز را به هم میریزد. آدلان با سختگیریهایش روزگار را بر نارینه تلخ میکند، اما آیا پشت این جدالها عشقی پنهان نهفته است؟
خلاصه کتاب:
آقای درخشانِ بزرگوار اگر اجازه بفرمایید این دو تا جوون برن سنگاشونو با هم وا بکنن...
آذین،بیاختیار لبخند بزرگ و مشتاقی زد که مادرش فیروزه،با چشم غرهای لبهاش را به هم دوخت.
همین که توحیدِ درخشان دهان باز کرد صدای آیفون بلند شد.
-اختیار داری جناب شهردار...اجازه مام دستِ شماست.
خلاصه کتاب:
دکتر آرین، مردی باوقار و تحصیلکرده، پس از بازگشت از خارج، با دو دختر از خانوادهاش روبهرو میشود: گیسو و کمند، دخترعمه و دختردایی که بهترین دوستان هم هستند. عشق آرین میان این دو دل جوان، آزمونی برای وفاداری و فداکاری میشود.
خلاصه کتاب:
باده، دختری باوقار و پرتلاش، در شرکت عمویش مشغول کار است. با بازگشت شایان از خارج، نگاهها به هم گره میخورند و رابطهای پرشور اما پرپیچوخم میانشان شکل میگیرد؛ رابطهای که سرنوشتشان را تغییر میدهد.
خلاصه کتاب:
در روستایی که فواد خانی با نگاهش سکوت را حاکم میکند، دلش به مهر دخترعمویش سراب گره خورده. اما سراب، عاشق خدمتکار عمارت میشود و با او فرار میکند. فواد، زخمی از این تصمیم، با رفتاری سرد و سنگین، سراب را در مسیر زندگیاش دچار تردید میکند. تا آنکه سراب درمییابد عشق واقعیاش فواد بوده. اما شب مراسم، محمد او را میرباید و همهچیز تغییر میکند.
خلاصه کتاب:
پرنسسی که برای ازدواجی اجباری به کشور دشمن فرستاده شد؛ در همان ابتدای ورود فهمید که آن اجبار نه تنها فقط به یک ازدواج سیاسی ختم نمیشود، بلکه دشمن برای او یک مراسم شیطانی و خطرناک تدارک دیده....
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایرانیان رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.