خلاصه کتاب:
رادان فرمند مردی که بعد از سالها به ایران برگشته تا به ظاهر تجدید دیداری با خونواده کنه اما در باطن ماجرا چیز دیگس این مرد مرموز و جذاب برای انجام کاری فوق حساس و سری برگشته و برای انجام این کار به هلن زیبا و دوست داشتنی احتیاج داره کاری که ممکنه هلن رو به خطر بندازه اما ...
خلاصه کتاب:
«آهیر» در شب عروسیاش همهچیز را از دست میدهد؛ مرجان، عروسش، جلوی چشم او کشته میشود. او تصمیم میگیرد بماند و قاتل را پیدا کند. در ظاهر آهنگر است، اما پشت این نقاب، رازی پنهان دارد. پروا، خبرنگار کنجکاو و بیپروا، وارد زندگیاش میشود؛ زنی که هم عشق را به او میآورد و هم خطر را.
خلاصه کتاب:
رازی که سالها در دل حسنا پنهان مانده بود، حالا فاش شده و او را به خانهای پر از چالش و دردسر میکشاند. در این خانه، حامی حکمت، مردی با گذشتهای تلخ و رفتاری سرد، حضور دارد. آیا این دو مسیر مشترکی خواهند یافت؟
خلاصه کتاب:
در گذشته، خانوادهها مانع عشق صابر و سحر شدند. حالا، در یک پروندهی حقوقی، آنها دوباره روبهروی هم قرار میگیرند. صابر باید برای آزادی سحر از یک ازدواج ناموفق تلاش کند، در حالی که دلش با خاطراتی پر شده که هرگز گفته نشدند.
خلاصه کتاب:
لیلی، دختر آرام و نازپروردهی خانوادهی برزینمهر، ناگهان خود را در موقعیتی میبیند که باید نقش مهمی در زندگی کسی ایفا کند که روزی دشمنش بوده. در مسیر کشف حقیقت، با تناقضها و دروغهایی روبهرو میشود؛ بهویژه از سوی کسی که ادعا میکند دیگر خصومتی میانشان نیست.
خلاصه کتاب:
نویان پسریست که در مواجهه با احساسات آنالی، دچار سردرگمی میشود. وقتی متوجه میشود که آنالی به او علاقهمند شده، تصمیم میگیرد حقیقت را کشف کند. در این مسیر، با نشانههایی روبهرو میشود که نشان میدهند آنالی ممکن است از دنیای جنها آمده باشد. آیا این حقیقت دارد؟ یا اینکه فقط ذهن نویان درگیر یک توهم شده؟
خلاصه کتاب:
جهان، مأمور پلیس مخفی، برای نفوذ به یک باند خلافکار به رهبری خسرو وارد عمل میشود. اما هویت او لو میرود و خسرو تصمیم میگیرد برای انتقام، جهان را گروگان بگیرد. همزمان، آیلین، دختر ۱۸ سالهی سرهنگ جلیلی—مافوق جهان و دوست قدیمی پدرش—نیز توسط خسرو ربوده میشود. خسرو با تهدید و فشار روانی، تلاش میکند جهان را در موقعیتی بحرانی قرار دهد تا از هر دو خانواده زهرچشم بگیرد. این آغاز درگیریهای پیچیده میان جهان، آیلین، سرهنگ و گذشتههای پنهانشان است.
خلاصه کتاب:
آن چشمان کهربایی، با آرامشی که درونشان موج میزد، چیزی در دل مرد بیدار کرد که سالها خاموش مانده بود. او که در گذشتههای تاریک زندگی کرده بود، حالا در برابر این دختر، احساس روشنی میکرد. آرزو داشت که بتواند با صداقت و پاکی، به او نزدیک شود. شاید این دختر، آغاز فصل تازهای در زندگیاش باشد.
خلاصه کتاب:
در جستوجوی آرامش پس از فقدان، گوهر با جوانی همسن دخترش آشنا میشود. محبت و توجهی که سالها از آن محروم بوده، او را به وابستگی سوق میدهد. اما این وابستگی، با آشکار شدن علاقهی شاهرخ به دختر گوهر، به تجربهای تلخ بدل میشود.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایرانیان رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.