خلاصه کتاب:
ماهک، پس از تجربههای تلخ در زندگی مشترک، به محیطی پناه برده که زنان آسیبدیده در آن حضور دارند. شاهان، مردی با ظاهر محترمانه، با دیدن ماهک تصمیم میگیرد او را به عقد موقت درآورد. اما در ادامه، با فریبکاری، از اعتماد ماهک سوءاستفاده میکند و او را در مسیر دشواری قرار میدهد.
خلاصه کتاب:
در روستایی که فواد خانی با نگاهش سکوت را حاکم میکند، دلش به مهر دخترعمویش سراب گره خورده. اما سراب، عاشق خدمتکار عمارت میشود و با او فرار میکند. فواد، زخمی از این تصمیم، با رفتاری سرد و سنگین، سراب را در مسیر زندگیاش دچار تردید میکند. تا آنکه سراب درمییابد عشق واقعیاش فواد بوده. اما شب مراسم، محمد او را میرباید و همهچیز تغییر میکند.
خلاصه کتاب:
در پی گوهری باش که روشنی چشمهایت شود؛ شاید شیرینیاش آرامشی باشد بر بارانهای بیقرار. هوس را به دام خیانت نکشان، که هیچ باری به خرد نمیرسد. قلقل میکنی، بلبلوار میخوانی، اما لعلِ داغ هوسها حرمتها را در هم میکوبد. بیا، توبه کن؛ دری برایت گشودهام.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایرانیان رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.