خلاصه کتاب:
روسلا، دختری از تبار نور، در قبیلهای سایهنشین رشد کرد. عشق پنهانش با شبا، همچون شعلهای در دل شب بود. اما مردی نقابدار، با کلامی که ذهن را درگیر میکرد، در خوابهایش ظاهر شد. آن خوابها به واقعیت پیوستند و روسلا را به قربانگاهی سنگی بردند؛ جایی که باید با سرنوشتش روبهرو میشد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایرانیان رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.