دانلود رمان پیانیست از کیانا_ع با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان درباره ی دختریه که علاقه ی زیادی به موسیقی داره اما به دلیل مخالفت خانواده مجبور به انجام کاری میشه که…
خلاصه رمان پیانیست
وارد اموزشگاه که شدم منشی از جاش بلند شد سلام گرمی کرد سپس منو به داخل اتاقی که قرار بود اموزش ببینم برد! کمی بعد فردین افشار وارد اتاق شد..! -سلام ترانه خوبی؟ من کمی تعجب کردم که این قدر صمیمی باهام حرف زد و اون هم متوجه این قضیه شد… لبخندی زد و ادامه داد: -چیه؟؟!! من با همه هنر جو هام راحتم! اگه اونا هم راحت باشن تو که مشکلی نداری!!؟ نه! اصلا! کمی به چشم هام زل زد و ادامه داد.. -هدفت از یاد گرفتن موسیقی چیه؟!! -موسیقی ارومم میکنه!! وقتی خوشحالم! وقتی غمگینم!
وقتی افسردم! کلا دیوونشم! فکر کنم کلا منو از موسیقی ساختن! -بله معلومه از اسمت! -از امروز اموزش شروع میشه! من ادم خشکی نیستم! ولی میخوام هر چی میگم خوب بهشون عمل کنی باشه؟ _صد در صد. سپس شروع به یاد دادن نت و… پرداخت. بعد از پایان جلسه ی اول که برام خیلی هیجان انگیز بود از استادم (فردین) پرسیدم: -راستی استاد من یه مشکلی دارم که باید بهتون بگم متاسفانه بابام با موسیقی مخالفه و منم که الان اینجام با هزار کلک که مامانم میدونه اومدم برای تمرینم میدونم که پیانو نیاز دارم
اما نمیتونم تو خونه تمرین کنم..! میشه راهنماییم کنین؟ لبخند جذابی زد و گفت: -اولا به من نگو استاد! راحت باش بگو فردین! دوما تو کار اشتباهی کردی که به بابات دروغ گفتی در ضمن فعلا که به تمرین روزی ۴۵ دقیقه نیاز داری! الان که فکر میکنم میبینم اگه میتونی هروز بیا اموزشگاه دفتر کار اصلی من ساعت های ۵ خالیه اونجا یه پیانو هم هست که میتونی تمرین کنی ولی همیشه نمیتونی اینجوری ادامه بدی!! چون سخته! حالا میتونی هر روز بیای؟ کمی مکث کردمو گفتم: -بله میتونم چون من هفته ای ۳ روز کلاس دارم دانشگاه…