ایران رمان
انلود رمان جدید ایرانی و خارجی
دانلود رمان ساعت تلخ شنی از مریم سلطانی

دانلود رمان ساعت تلخ شنی از مریم سلطانی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان ساعت تلخ شنی از مریم سلطانی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

نارین تک دختروتک فرزند خانواده ، نزدیکترین افراد به نارین مادرش خورشید و زری تنها عمه اشه که ازدواج کرده و چندسال از نارین بزرگتره و البته اعضای خانواده همسایه روبروییشون سادات خانوم و شوهرش و دو تا پسراش که تو بچگی همبازی برادر و عمه نارین بودن و بعدها نارین هم به خاطر نزدیکی زیاد این دوتا خانواده یه جورایی بااونا بزرگ شده وحالا تو اوج جوونیش داستان عشق نارین و اراس پسر بزرگ سادات خانومه …

خلاصه رمان ساعت تلخ شنی

پیش دستی را جلویش روی میز گذاشت و مشغول پوست گرفتن میوه های توی آن شد. نگاهم روی دستانش بود و ذهنم دنبال حرف هایی که دم در گفته و شنیده بودیم. نمی دانم حق با کداممان بود و یا کداممان تا چه حد مقصر بودیم. من که بی فکر و فقط برای فرار از آنچه که دیگر باعث آزار روح و روانم شده بود به او اجازه ی جلو آمدن داده بودم، یا او که دانسته اشتباه کرده بود. صدای شلیک خنده ای از توی آشپزخانه و دستی که پیش
دستی را با میوه های پوست گرفته و برش خورده ی تویش روی میز کشید و جلویم گذاشت.

مرا از فکر و خیال دقایقی قبل بیرون کشید. -تا تو تمومش کنی من یه تماس واجب دارم بزنم بیام. این را گفت و بی معطلی ایستاد. _تا برم بیام میگم زری خانوم بیاد پیشت که تنها نمونی غریبی کنی. جواب تشکر کوتاهم را فقط با یک نگاه کوتاه تر داد و رفت. هنوز از رفتنش دو دقیقه هم نمی گذشت که سرو کله ی زری نمی دانم از کجا پیدا شد. دقیقاً وقتی آمد که من درگیر نگاه کوتاه او و اخمی بودم که انگار قصد باز کردنش را نداشت. کنارم جای علی نشست و به بشقابی که جلویم روی میز بود با خنده نگاهی کرد و گفت: -چه خبره اینجا؟

چه تحویلم گرفته خانومو!… لبخندی زدم و دست پدرام را لمس کردم که توی بغل زری برای برداشتن برشی از موزهای کنار بشقاب سمت میز کشاله می رفت. او را از زری گرفتم و میان خودمان نشاندم. بشقاب را برداشتم و روی پاهای کوچکش می گذاشتم که زری با صدای آرامی و پایینی گفت: -علی چشه نارین؟ دستم با برشی از موز جلوی دهان پدرام ماند و زری با صدای ریز تری سرش را جلوتر کشید. -اخماش بدجوری توهمه، چیزی شده؟ باهم حرفتون شده؟ با دیدن معصومه خانوم که وارد آشپزخانه میشد‌…

دانلود رمان ساعت تلخ شنی از مریم سلطانی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان چتر خیس از مریم سلطانی

دانلود رمان چتر خیس از مریم سلطانی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان چتر خیس از مریم سلطانی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

تاثیر بعضیا تو زندگی ادم، بیشتر از یه اسمه، بیشتر از مدت حضورشونه انقدر زیاد که یه روز به خودت میای و میبینی، همه فکر و ذکرت شده یه نفر! شاید اون یه نفر هیچوقت نفهمه که باعث چی شده تو زندگیت، اما تو که میدونی اون یه نفر، تنها دلیل تنهایی هات بوده وتو، خیلی وقت ها توی همه تنهایی هات به اون پناه بردی ارزو دادی، خاطره گرفتی!

خلاصه رمان چتر خیس

اولین لقمه را توی دهانم گذاشتم که گوشیم تک خورد‌… با عجله از پشت میز بلند شدم و در جواب نگاه پر سوال مادر گفتم: بچه ها اومدن دنبالم باید برم… با این حرف کیف و کلاسورم را از روی میز برداشتم و آشپزخانه بیرون آمدم و در جواب مادر که می گفت: پس صبحانه ات چی؟ گفتم: دیرمه مامان سر راه ی چیزی می خورم… در حال پوشیدن کفش هایم بودم که صدای گوشی داخل جیبم بلند شد… توجه ای نکردم. می دونستم تا برسم پایین این شیمای عجول ده دفعه ی دیگه میزنگه…

قد راست کردم که مامان با ساندویچ نسبتا گنده ای جلوم ظاهر شد: بیا مامان تو راه بخور ضعف نکنی… به تشکر بوسه ای از گونه ی خوشگل و خوش تراشش گرفتم و گفتم: میدونی چقد دوست دارم…؟ خندید و به پشتم زد: بیا برو بچه زبون نریز همین طوریشم عزیزی… با این حرف اشاره ای به گوشیم زد: خودشو کشت… با خنده شانه ای بالا دادم: مهم نیست مگه نمی شناسیش زیادی شلوغ میکنه… در را بریم باز کرد: مواظب خودت باش… با خنده برایش دستی تکان دادم و پله ها را با دو پایین دویدم…

در که پشت سرم بسته شد شیشه را با حرص پایین داد: الهی بمیری ی دو ساعت دیگه معطل می کردی… خندیدم و در عقب ماشین را باز کردم: چه خبرته همه اش به دو ساعتم نکشید که… سلام… جواب سلام آرام و همراه با لبخند سامان توی صدای خواب آلود عسل گم شد: مگه نمی دونی بچه ام شش ماه ست توام یکم به دلش راه بیا دیگه… شیما خم شد و دستش را از میان دو صندلی برایش پرت کرد: تو خفه لطفا، هر وقت گفتم خاک انداز… صدای جیغ عسل بلند شد: خیلی بی ادبی… بی ادب.

دانلود رمان چتر خیس از مریم سلطانی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان سراب بود بودنت از مریم سلطانی

دانلود رمان سراب بود بودنت از مریم سلطانی pdf بدون سانسور

دانلود رمان سراب بود بودنت از مریم سلطانی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

دانلود رمان سراب بود بودنت از مریم سلطانی pdf بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایران رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.