ایران رمان
انلود رمان جدید ایرانی و خارجی
دانلود رمان پانتومیم از مرجان فریدی

دانلود رمان پانتومیم از مرجان فریدی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان پانتومیم از مرجان فریدی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

آیلین داشجویِ سالِ دومِ نقاشی. با خانواده ی کوچیک و دوست داشتنیش زندگی ای با روالِ ساده ای رو می گذرونه. و زیاده خواهی های آیلین و دنیای صورتی ای که همیشه برای خودش می خواد باعث میشه پسر های رنگارنگی رو توی زندگیش امتحان کنه تا به شاهزاده ای که می خواد برسه! با ورودِ پسرِ شعبده باز و مرموز به دانشگاه… روالِ ارومِ رمان اسیر پیچ و خم های های عجیبی میشه که…

خلاصه رمان پانتومیم

تو پیچ راه پله با شنیدن صدای دایی و بابام از طبقه پایین با بهت سریع از پله ها رفتم بالا و از طبقه خودمونم رفتم بالا تر و رو پله ها ایستادم. از پایین نرده ها بابا و دایی رو دیدم. بابا رو به دایی آروم گفت: والا آیلین قصد ازدواج نداره جواد جان، آرام مثل اسمشه خانوم و آرومه کاش برا فاضل خاستگاری آرام می اومدین آیلین شیطونه… پر توقع تره…. دایی در حال درآوردن کفشاش گفت: والا چی بگم فاضل خاطر آیلین رو می خواد. بابا زنگ در رو زد و جلوی دهنم رو گرفتم تا نخندم. در که توسط معین باز شد دایی و بابا رفتن داخل حوصله نداشتم یک

ساعت دروغایی که به بقیه گفتم رو به بابا هم بگم. فوری از پله ها به پایین سرازیر شدم و از ساختمون خارج شدم و در رو باز کردم و اومدم تو کوچه. مسیر رو آروم به سمت انتهای کوچه طی کردم. با صدای بوق ماشینی از پشتم بلافاصله برگشتم. مهراد بود! سوار جیپ خوشگلش. رفتم سمت ماشینش و در رو باز کردم و نشستم. با لبخند گفت: به به… چه عجب! برگشتم سمتش و موهام رو پشت گوش زدم: فکری با خودت نکن حوصله مهمونامون رو نداشتم اومدم بیرون. ابرویی بالا انداخت و گفت: پس شانس باهام یار بوده. لبخند گفتم: هوم!

خیره به نیم رخم گفت: بریم کجا؟ _نمی دونم! سرتکون داد و راه افتاد، از خونه که دور شدیم نفس راحتی کشیدم. صدای آهنگ رو زیاد تر کرد خواننده فرانسوی بود و نمیتونستم بفهمم چی می خونه. کل مسیر بی حرف گذشت و هر از گاهی با لبخند نگاهم می کرد. اصلا دوسش نداشتم من هیچ کس رو دوست نداشتم نه دوستای مجازیم و نه دوست پسرای سابقم و من هیچ وقت عاشق نبودم. ملاک من فرق داشت فقط ازشون خوشم می اومد. از مهرادم خوشم میاد هم خوش تیپه هم وضعش خوبه…هم بهم کشش داره. جلوی یه رستوران فرانسوی شیک نگه داشت…

دانلود رمان پانتومیم از مرجان فریدی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان باهم در پاریس از مرجان فریدی

دانلود رمان باهم در پاریس از مرجان فریدی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان باهم در پاریس از مرجان فریدی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه. و خبر نداره از آینده پر پیچ و خمش. قصه ای خون زده. شخصیت های رباتیک و مصنوعی. و دختر ترسیده و فراری از پدر ترسناکش. ماجرایی عجیب و خالی از عشق. اما قصه بی عشق می شه؟ نمیشه!

خلاصه رمان باهم در پاریس

کنار پنجره نشستم دفتر خاطرات آبی رنگم و توی کیفم گذاشتم واز پنجره به بیرون خیره شدم دیانا در کنار مت بود لبخندی زدم اونم دنیای خودشو داشت. دیوید کجا و دیانا کجا ! این برادر و خواهر هیچیشون به هم نرفته بود شاید چون دیوید خوی ایرانی بودنش و از مادرش به ارث بده بود و مثل یه ایرانی زندگی می کرد آخرم تو هیجده سالگیش به ایران اومد. مادر و پدرشون از هم جدا شده بودن و پدرشون آدمی بود که تو فرانسه تو یکی از کلوپ ها جسدش و پیدا کردن. در حالی که سکته کرده بود و مادرشونم که تو ایران یه معلم ساده بود دیوید مدام ایران بود.

پیش مادرش اما دیانا حاضر نبود مادرش و ببینه به نظر دیانا اگر مادرش اونا رو رها نکرده بود این قدر بچگی سختی نداشتن. درسته که دیوید بینش هر چند وقت برمی گشت فرانسه ولی بیشتر ایران بود الانم که سی و دو سالشه و مادرشم از دست داده. بازم دوست نداره از ایران بره و برعکس اون خواهرش به آمریکایی واقعی بود عاشق کلوپ و پارتی! دیانا هم ایرانی بلد بود حرف بزنه یعنی به لطف مادر و برادرش و من. خیلی هم خوب حرف میزد. در خونه باز شد و اون وارد خونه شد موهای شرابی و کوتاهش رو با دست عقب زد و در حالی که پالتوش و از تنش در می آورد گفت:

– سلام لیدی خوشگل. -سلام پسر باز حرفه ای! خنده ای کرد و در حالی که لباسش و از تنش در می آورد گفت: تو یک دیوونه ی واقعی هستی. جدی می گم اگه همه ی دخترای ایرانی مثل تو خونه نشین و زد حال باشن پس چه دلیلی داره برادرم از ایران دل نمی کنه؟ خندیدم و گفتم: بی خیال! و به سمت حموم رفت. اگه یه بار بیای ایران می فهمی چرا دلش نمی خواد برگرده این جا ! خنده ای کرد و گفت: – حق با توعه. می دونم ایران واقعا زیباست در ضمن من دیگه مثل قبل با همه تیک نمی زنم، مت… اون فوق العادست نمی خوام از دستش بدم، اون من و دوست داره خیلی زیاد…

دانلود رمان باهم در پاریس از مرجان فریدی بدون دستکاری و سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایران رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.