دانلود رمان مهمان زندگی از فرشته ملک زاده با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سایه دختری مهربان، جذاب، بسیار مغرور و لجباز است. همه وجود سایه سرشار از عشق نسبت به خانواده است. خانواده ای که ناخواسته با یک تصمیم اشتباه در گذشته همه ی آینده او را دستخوش تغییر می کنند…
خلاصه رمان مهمان زندگی
نزدیک دو ماه از ازدواجش می گذشت و تا حدودی توانسته بود با سر نوشت تلخش کنار بیاید. دیگر می دانست که باید صبح را با یک سکوت خفقان آور از خواب بیدار شود و شب با ترسی جانکاه به رختخواب برود.بعد از آخرین باری که در مورد کلاسش با آرمین بحث کرده بود دیگر بر خوردی با او نداشت و مثل همه دانشجوها فقط از راه دور و در دانشگاه او را می دید. آرمین هر شب وقتی او در اتاقش تنها و بی کس کز کرده بود می آمد و صبح هم وقتی او در خواب ناز بود، بیرون می
رفت و هرگز هم وسط روز به خانه بر نمی گشت. این زندگی با این شرایط کسالت بار برایش سخت و طاقت فرسا بود و راهی جزء تحمل نداشت. او دختری شاداب و اجتماعی بود که با این نحوه زندگی روز به روز افسرده تر میشد . درون آینه نگاهی به خودش انداخت زرد و پژمرده شده بود و زیر چشمانش هاله ای از تیرگی توی ذوق میزد. کشو درایورش را باز کرد و حلقه ازدواجش را بیرون آورد و نگاهی به آن انداخت دیگر مهری به نپوشیدنش به او گیر نمیداد و با این مسئله کنار آمده بود اشک
در چشمانش حلقه زد و به آهستگی از گوشه چشمش فرو چکید. حلقه آرمین را هم برداشت حتی یک بار هم سراغش را نگرفته بود و انگار اصلا برایش ارزشی نداشت. با اینکه دختر احساسی و رویایی نبود و به عشق هیچ اعتقادی نداشت ولی برای حلقه حرمت خاصی قائل بود و آن را نماد پیوند دو قلب و روح می دانست. لبخند تلخی زد و به آهنگ “این حقم نیست احسان خواجه امیری”که از لپتاپش پخش می شد گوش سپرد. حلقه ها را سر جایشان گذاشت و پشت پنجره ایستاد و …