ایران رمان
انلود رمان جدید ایرانی و خارجی
دانلود رمان قمارب از فاطمه ایزدی

دانلود رمان قمارب از فاطمه ایزدی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان قمارباز از فاطمه ایزدی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

امیر بهادر پسری خشن و مغروره که همه ی دخترا تو کفشن! یه قمارباز هفت خط که هیچ کس حریفش نیست! آیلی یه دختر شر و شیطونه که روز عقدش توسط آدمای امیر بهادر دزدیده میشه اون باید قراره تقاص باباشو پس بده و…

خلاصه رمان قمارباز

چشامو که باز کردم با دیدن اتاق ناشناس روبروم چند دقیقه هنگ بودم. کلا من خیلی دیر آپدیت میشدم و تو اون سه چهار دقیقه ی اول بیداریم هر کی هرکار می کرد متوجه نمی شدم. نگاهم به اطرافم افتاد. به دیوار تکیه زده بودم و بدنم خشک شده بود. هوا خیلی گرم بود و رسما داشتم پخته می شدم. مانتو و شالمو از تنم کندم و بلند شدم. تازه یادم اومد تو اون عمارت منحوسم. چرخی توی اتاق زدم. هیچی نداشت! هیچی که می گم منظورم هیچیه. تنها چیزی که این اتاق نه متری مخوف داشت یه صندلی بود و یه ساعت دیواری! این نشون میداد تنها چیزی که صاحب این اتاق بهش علاقه منده زمان و راحتیشه!

بی خیال به طرف در اتاق رفتم و دستگیره شو کشیدم که در باز شد. با دهان باز به در باز شده چشم دوختم و چیزی طول نکشید که با خوشحالی از اتاق زدم بیرون. فکر نمی کردم در باز باشه و حالا با دیدن این وضعیت حسابی خوشحال بودم. بدون اینکه شال و مانتومو بردارم از اتاق زدم بیرون . کلا زیاد تو قید و بند حجاب و این حرفا نبودم. یعنی خانوادگی این مدلی بودیم. از پله ها پایین رفتم و خواستم چیزی بگم که با دیدن صحنه های روبروم مات موندم. یه آهنگ خارجی در حال پخش بود و اون پسره ی پاره پوره که حالا لباسشم در آورده بود روی مبل لش شده بود و دختری کنارش نشسته بودند.

از همه عجیب تر لباسای اون دختره بود. لباسش طوری بود که اصلا انگار نبود. لباس شب مشکی فوق العاده کوتاه که بالا تنهش از بالا و پایین تنش از پایین بیرون زده بود. اون پسر وحشی هم سرشو به مبل تکیه زده بود و با قیافه ای بی حس به سقف زل زده بود. نگاهم به لباسای خودم افتاد. تیشرت نیم آستین گشاد سبز پسته ای با شلوار جین! موهامم که شلخته دورم رها شده بود. با این که حالم داشت بد میشد اما چند دقیقه ای ایستادم تا ببینم قراره چه اتفاقی بیفته. اما وقتی دیدم اون داره برای پسره همه کارا می کنه و اون مثل یه مجسمه صاف نشسته متعجب شدم. یه سوال تو ذهنم پیش اومد…

دانلود رمان قمارب از فاطمه ایزدی بدون دستکاری و سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایران رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.