ایران رمان
انلود رمان جدید ایرانی و خارجی
دانلود رمان گذر  غم از غم  آذر دالوند

دانلود رمان گذر غم از غم آذر دالوند رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان گذر از غم از آذر دالوند با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

رز دختر دو رگه آمریکای ایرانی بعد از مرگ پدر و بیماری مادر تصمیم می گیرد برای زندگی به ایران نزد خانواده مادری سفر کند، در بدر ورود با پسر دایی مذهبی خود طاها روبه رو می شود که پسری کاملا مذهبی و پایند به عقاید مذهبی می باشد. مدتی بعد از سفر رز به ایران و مستقر شدن او در عمارت خانوادگی طاها به خاطر بی پروای ها و اذیت کردن رز تصمیم به ترک عمارت می گیرد که با مخالفت شدید مادر بزرگ مواجه و مجبور می شود برای مدتی رز را صیغه کند…

خلاصه رمان گذر از غم

چند روز از اومدنمون می گذشت و از طاها هیچ خبری نداشتم،یعنی بازم فرار کردناش شروع شده بود و وقتی من توی عمارت بودم پاشو اونجا نمی‌گذاشت تصمیم گرفتم مثل گذشته برم و غافل گیرش کنم ،در رو که به روم باز کرد با دیدن حال داغون و آشفتش شوکه شدم و با نگرانی پرسیدم: -طاها خوبی چی شدی ؟ مثل قبل نگاه ازم گرفت و آروم گفت: -خوبم چیزی نیست  -برو کنار میخوام بیام داخل. -از جلوی در کنار رفت تا داخل بشم.

بی توجه به من سمت آشپزخونه رفت و قهوه ساز رو روشن کرد. به دیوار آشپزخونه تکیه دادم و گفتم: -انگار خوب نیستی  -خوبم  جلوش موندم گفتم چرا نگام نمی کنی؟ -برو کنار  -طاها میگم چرا نگام نمی کنی ؟ کلافه شد: -چرا باید نگاهت کنم؟  -من هنوز محرمتم… یک لحظه مثل آتش فشان فوران کرد و داد کشید : -میدونی هنوز محرمی دست تو دست مرد دیگه میای و جلوم می گردی؟آره؟ -آها پس از اومدن دیوید ناراحتی… داد زد: -اسمش رو جلوی من نیار.

واقعا ترسیده بودم رگ گردنش ورم کرده بود و از چشماش خون می بارید. -باشه… باشه… آروم باش. -نمی خوام آروم باشم برو بیرون می‌خواستم دستش رو بگیرم که عصبی پسم زد و با دست روی میز ناهار خوری کوبید شدت ضربه به حدی بود که شیشه میز شکست و دستش رو شکافت ترسیده سمتش رفتم که بازم داد کشید: -برو بیرون….. گفتم برو تا کاری دستمون ندادم  -طاها … – گفتم برو بیرون به حدی عصبی بود که ترسیدم بمونم عصبی تر بشه و بلای سرش بیاد …

دانلود رمان گذر غم از غم آذر دالوند رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان رقص قاصدک از ریحانه نیاکام

دانلود رمان رقص قاصدک از ریحانه نیاکام بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان رقص قاصدک از ریحانه نیاکام با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

قاصدک، دختر زیبا و دلربایی که به محله جدید میاد… همسایش حسان حسینی مرد مذهبی بی نهایت خشن و متعصبیه که به خاطر پوشش دخترک باهاش سر لجبازی میفته و همه جا دهنش و سرپیس می کنه… اما نمی‌فهمه که کِی و کجا، دلش برای قاصدک سُر می‌خوره…

خلاصه رمان رقص قاصدک

صدای جیغ قاصدک خانه را پر کرده بود با عصبانیت دنبال سهند بود و او را با فحش هایش مستفیض می کرد. سهند با لیوانی آب سرد که روی قاصدک خوابیده ریخته و او را از خواب نازش بیدار کرده و حال که… یک وحشی به تمام معنا شده بود، می خندید. خشم وجود قاصدک را پر کرده بود خانجون مستاصل نگاه آن دو می کند و دائما لب می گزد و از آنها می خواهد که صدایشان را پایین بیاورند. گوش هیچ کدام بدهکار نبود… قاصدک در طی یک اقدام تلافی جویانه شلنگ آب را… از باغچه بیرون می کشد و روی

سهند می گیرد صدای قهقهه قاصدک حیاط را در برگرفته بود و… سهند مانند موش آب کشیده شده بود… خانجون هم دل به دلشان می دهد و می خندد… توله… ! شلنگ رو بگیر اون ور، خیس اب شدم!!… حقته تا تو باشه من با آب بیدار نکنی… سهند مقاومت می کند و جلو رفته و با یک حرکت دست قاصدک را گرفته و آن را پشتش میبرد و دستش را می پیچاند و شلنگ را ازش گرفته و… خیسش می کند… جیغ می کشد و سهند می خندد… هر دو موش آب کشیده بهم نگاه می کنند خانجون توبیخ گرانه تشر می زند:

اندازه خر علی بابا سن دارین اما اندازه همون خر هم نمی فهمین! بیچاره حیوون که اسمش بد در رفته !!… از در و همسایه خجالت بکشین… هنوز دو هفته نیست که اومدم تو این محل، حتما باید خودتون و نشون بدین که چه جونورایی هستین؟… خانجون؟!… خانجون و زهرمار خرس گنده… !!! نگاه قد درازت بکن بعد بچه شو.‌..!! سهند نیشخندی میزند و ابرویی بالا می اندازه که او… با تشر خانجون خفه می شود خر تیمار کرده بودم کمتر جفتک مینداخت.. نمی دونم از دست شما دو تا چیکار کنم…!؟ قاصدک زور می زند تا نخندد…

دانلود رمان رقص قاصدک از ریحانه نیاکام بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان ماهلین از رویا احمدیان

دانلود رمان ماهلین از رویا احمدیان رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان ماهلین از رویا احمدیان با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

پریماه سال ها قبل نامزدیش را با محمد پسر سربریز و ساکت برهم زده حالا که پدرش، به دلیل ورشکستگی فوت کرده و مادرش دوباره ازدواج کرده است با دایی و زن دایی اش زندگی می کند، محمد با کوهی از عقده و دلی پر از انتقام برگشته تا پریماه را به عقد خود در اورد…

خلاصه رمان ماهلین

حدوداً یک ساعت در مطب منتظر ماندند که بلاخره نامشان خوانده شد. پریماه قطرات اشکش را پاک کرد و بسم الله گویان از جایش برخاست. خواست قدمی بردارد که صدای نگران مهدی را شنید. – محمد داره زنگ میزنه‌. پریماه آب دهانش را سخت قورت داد. نش را سخت قورت داد. _جواب بده بگو از من خبر نداری اگه چیزی هم پرسید. مهدی چشم بست و زمزمه کرد: – نمیتونم. پریماه بدون توجه به پاهایش جان داد و سریع خودش را به دَرِ سفید بزرگ اتاق دکتر رساند. دستان لرزانش را بالا برد و چند تقه به در زد. صدای بفرمایید زن را که شنید،

برگشت و نگاهی به مهدی انداخت. مهدی سرش به معنی تأسف تکان داد و پریماه بی درنگ دستگیره ی در را پایین کشید.صدای لرزانش در اتاق طنین انداخت. -سلام. زن عینکش را روی چشمش بالا برد و چشم های آبی رنگش تنگ شد. -بفرمایید. زن حدودا ۳۰ ساله میخورد و صورتی جوان و شاداب اما کمی جدی داشت. پریماه آب دهان قورت داد تا بغضش را به نحوی محو کند و کمتر رسوا شود. – من از طرف علیرضا اومدم گفت صبح بهتون سپرده… زن با جدیت سری تکان داد. -درسته واسه سقط اومدی دختر جان؟ پریماه به سختی جوابگو شد

_بله، فقط میشه یکم عجله کنید. دکتر در حالی که داشت به تخت گوشه ی اتاق نزدیک می شد، با شک و دو دلی لب زد:رضایت پدر چی میشه؟ رضایت اونو هنوز نداریم… شر درست نکنی برای ما! به ناچار به دروغ متوصل شد. _بابای بچه تا چند دقیقه دیگه میاد، شما کارتون و شروع کنید. _باشه. بخواب روی تخت. پریماه با پاهای لرزان و در حالی که داشت زیر لب ذکر میخواند روی تخت دراز کشید. دکتر بالای سرش آمد و دستی به صورت عرق کرده پریماه کشید. به من دروغ نگو دختر، اگه که نمیاد حداقل کار و تر تمیز انجام بدم کسی بعدا نفهمه…

دانلود رمان ماهلین از رویا احمدیان رایگان pdf بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایران رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.