ایران رمان
انلود رمان جدید ایرانی و خارجی
دانلود رمان گلبرگ شقایق از سمیرا موسعلی

دانلود رمان گلبرگ شقایق از سمیرا موسعلی pdf بدون سانسور

دانلود رمان گلبرگ شقایق از سمیرا موسعلی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

یک دختر ساده و معمولی به نام (شقایق) که به عنوان منشی استخدام یک شرکت می شود بعد از مدتی رئیس شرکت(ارسلان) و شقایق عاشق هم می شوند. شقایق میفهمد که ارسلان متاهل است. رابطه شان را تمام می کند، چند سال میگذرد شقایق ازدواج می کند، یک شب مهمانِ آشنای همسرش می شوند و صاحب مهمانی کسی نیست جز ارسلان. حالا یک بچه هم دارد…
رمان گلبرگ شقایق
اون چند روز همه سخت مشغول کار بودن و حتی وقتی کسی کارشو تموم می کرد می رفت سراغ همکار دیگه ش.خوبه این وضعیت همکاریم بهشون یاد داد.سوری هم تونسته بود بازم اعتماد طرف مقابلشو بخره و مدام می رفت بخش می فهمیدم کار آخرشه چون دونه دونه کارمندا ازم خداحافظی می کردن و می رفتن فقط خودش و فیاضی مونده بودن. نصرتی هم نظافت اتاق سوری و سالنو تموم کرده بود و برای تمیز کردن سالن نموند. اون روز و روزای قبل زنگ میزدن برای قرار داد و سفارشات. منم بدون گفتن به سوری، بهشون میگفتم: فعلا سرمون شلوغه اگه سفارشی دارید… بیا. زیاد تماس گرفتن

خلاصه رمان گلبرگ شقایق

اون چند روز همه سخت مشغول کار بودن و حتی وقتی کسی کارشو تموم می کرد می رفت سراغ همکار دیگه ش.خوبه این وضعیت همکاریم بهشون یاد داد.سوری هم تونسته بود بازم اعتماد طرف مقابلشو بخره و مدام می رفت بخش می فهمیدم کار آخرشه چون دونه دونه کارمندا ازم خداحافظی می کردن و می رفتن فقط خودش و فیاضی مونده بودن. نصرتی هم نظافت اتاق سوری و سالنو تموم کرده بود و برای تمیز کردن سالن نموند. اون روز و روزای قبل زنگ میزدن برای قرار داد و سفارشات. منم بدون گفتن به سوری، بهشون میگفتم: فعلا سرمون شلوغه اگه سفارشی دارید… بیا. زیاد تماس گرفتن خلاصه.

داشتم لیستی آماده می کردم که تحویل حسابدار بدم که سوری در بخشو نیمه باز کرد. شقایق اینجایی… رفتم داخل._بله؟ بیا اینجا برای دسته بندی، باز تو حواست جمعه. حواسم جمع نبود. فکرم درگیر بود. درگیر شقایق گفتناش. چرا انقدر این روزا به اسم کوچیک و انقدر راحت صدام میکنه. اون همیشه فاصله مناسبو باهام رعایت می کرد، ولی… حس میکنم باهام صمیمی شده. _فردا تو هم بیا محمد. یعنی نمیخوای خودت توضیح بدیش؟ _انقدر آمدن خستت میکنه؟ _باشه، جهنمو ضرر. _دیدی تمومش کردیم، این همه نگران بودی. _مرده حسابی خدا بهت رحم کرد… آبرومون در خطر بود.

ارسلان سرشو تکون داد و خندید و بین خنده هاش نگاهم کرد.فقط تونستم لبامو بکشم. _ریسک کردن از واجبات کاره. اینو از من داشته باش. _خب، ریسکا با تو، ما که رفتیم. فردا باهات میام و بعد دیگه باهام کاری نداشته باش لطفا. هفته ی بعدم نیستم. خودت کارای منو انجام میدی. منم از حرفش تعجب کردم. ارسلان جدی گفت: با رئیس اینطور حرف میزنن؟؟؟ زد تو بازوی ارسلان_گم شو بابا… بعد باهم زدن زیر خنده و از در بخش زدن بیرون. من با چشمای گردم به افق خیره بودم. چی شد؟ فکر کنم از فشار کاره… اگه خیلی باهم دوستم باشن، جلوی من نباید اینطور برخورد میکردن. ارسلان خوشحال آمد داخل…

دانلود رمان گلبرگ شقایق از سمیرا موسعلی pdf بدون سانسور

دانلود رمان شاه بیت از عادله حسینی

دانلود رمان شاه بیت از عادله حسینی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان شاه بیت از عادله حسینی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

شاه بیت داستان غزلیه که در یک خانواده ی پرجمعیت و سنتی زندگی میکنه. خانواده ای که پر از حس خوب و حس حمایتن، غزل روانشناسی خونده ولی مدت هاست تو زندگی با همسرش به مشکل خورده، مشکلی که قابل حله غزل هم سعی میکنه این موضوع رو بدون فهمیدن خانوادش رفع کنه و زندگی مشترکش آسیب نبینه ولی همه این تلاش ها یکطرفست. از طرف دیگه غزل چندین بار همسایه روبروی خونشون رو میبینه که درحال کتک زدن همسرشه و دراین مورد براش سوتفاهمی پیش میاد…

خلاصه رمان شاه بیت

فندق را میگیرد. ابروهایش در هم میشود و هاله ای از لبخند لبهایش را طرح می اندازد: خاله ی بدجنس ندیده بودیم که خدا رو شکر اونم دیدیم. تو و ماهور خیلی این بچه ی منو اذیت میکنید. بادام هندی ای به دهان می گذارم و وقتی طعم آن در دهانم میپیچد تازه متوجه کارم میشوم. من هیچ علاقه ای به این مغز ندارم. جویده، نجویده قورتش میدهم و ابرو بالا می اندازم: مامان مخفیکارم ندیده بودیم که شکر خدا ما هم اونو دیدیم.

چشم باریک میکند. چین های ریز دور چشمش زیادتر می شود: من چه مخفیکاری ای کردم خودم خبر ندارم غزل؟ پسته ای به سمتش میگیرم. با دست، دستم را پس میزند و منتظر نگاهم م یکند. پسته را تا لب هایش پیش میبرم و بین فاصله ی آنها قرار میدهم: دیروز وقتی آش بردم برای ساختمان روبه رو، آقایی که تازه دو سه ماهه طبقه ی دوم ساختمان ساکن شدن میگفت که باهاش خیلی خودمونی شدی و براش از بچه هاش و دختر روانشناست خیلی حرف می زنی…

جیک و پوکشون رو گذاشتی کف دست این آقاهی که اسمشم نمیدونم چیه. با خودم گفتم محبوبه خانم و خودمونی شدن با همسایه ی جدید اونم از نوع مذکرش؟! جللالخالق. غلو کرده ام. در اصل سیر و نعناع داغش را مثل آش دیروز زیاد کرده ام. پسته را به داخل دهانش میکشد و بعد انگار خیالش از موضوع صحبت راحت شده باشد مچ گیرانه میپرسد: خودش گفت من جیک و پوک دخترام رو گذاشتم کف دستش؟! بعد تو چی گفتی که تو جوابش اینو شنفتی ؟ این آقا که بی مقدمه شروع نکرده اینا رو بگه.

دانلود رمان شاه بیت از عادله حسینی pdf رایگان بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایران رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.