ایران رمان
انلود رمان جدید ایرانی و خارجی
دانلود رمان گناه دل از آرزو هاشم آبادی

دانلود رمان گناه دل از آرزو هاشم آبادی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان گناه دل از آرزو هاشم آبادی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

دختری ب نام دریا دلگیر از پدری ک براش پدری نکرده و اون و مادرش رو ب رسمیت نشناخته تصمیم میگیره ب خانواده خودش نفوذ کنه و از طریق برادرش از پدر انتقام بگیره و در این راه مرد جوان و جدیی ب نام آرماش بهش کمک میکنه تا ب نتیجه دلخواهش برسه و اما نمیتونه مانع اتفاقاتی بشه ک در پی این انتقام براش رخ میدن و برادری که بیخبر از وجود خواهر دچار عشقی ممنوعه میشه و دریا رو دچار عذاب وجدان میکنه

خلاصه رمان گناه دل

هههه خیال کردی میتونی رادوان رو دور بزنی؟ برو به اون بابای بی پدرت بگو اگه حرفی داره خودش مردونه بیاد جلو ن اینکه دخترشو بفرسته جلو…چشمای ناباورش رو میدوزه به چشمام و این دختر هنوز هضم این موضوع سخته واسش که دستش جلوی من رو شده…مِن مِن کنان لب میزنه: را…د.وان دا…ری از چی حرف میزنی نمیفهمم…لبامو بهم فشار میدم و قدمی از تن ناپاکش دور میشم. برو بچه، خیلی وقته دستت واسم رو شده…

چشای بی اندازه گشادش حس حس خوبی بهم میده. یعن…ی… ت…و کلمات بریده بریده از بین لباش بیرون میاد و من متنفرم از جنس بنجول و استفاده شده… دست میندازم و بازوی ظریفشو محکم فشار میدم و با یه حرکت به سمت در اتاق هُلش میدم. کارم خیلی وقته باهاتون تموم شده، حالا هم شر نحستو کم کن. یکه خورده به سمتم برمیگرده…خیلی آشغالی… پوزخندی میزنم و میز پشت سرم میشه تکیه گاه کمرم. آشغال تر از شما نیستم، خاطرت جمع!

لباشو بهم فشار میده و با قدم های نامیزون اتاق رو ترک میکنه…نفس عمیقی میکشم و چنگ میزنم موهای پریشونم رو…کلافه از حس و حال خرابم روی صندلی وِلو میشم که صدای زنگ موبایلم توی فضای بزرگ اتاق کنفرانس اکو میشه. موبایلو از روی میز چنگ میزنم و نیم نگاهی به صفحه میندازم، اسم بابا رو که میبینم فورا تماسو وصل میکنم. جانم بابا؟ صدای بم و همیشه محکمش به گوشم میرسه…

دانلود رمان گناه دل از آرزو هاشم آبادی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان هاتکاشی از سحر مرادی

دانلود رمان هاتکاشی از سحر مرادی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان هاتکاشی از سحر مرادی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

پای هیرو به دادگاه باز می‌شود و قاضی حرف‌ هایی می‌زند که از هیچ‌ یک سر در نمی‌آورد! او همسر کسی‌ ست؟! بچه‌ای دارد؟ اینجا چه خبر است؟ آنها چه می‌گویند؟ آن مدارک در دست قاضی از کجا آمده است؟ این اتفاق، برگ جدیدی در زندگی هیرو ورق می‌زند و باعث می‌شود…

خلاصه رمان هاتکاشی

یک ساعتی از رسیدنشون گذشته بود و هیرو بیحال روی کاناپه ولو شده بود. _تمومش کن.پلک هاش همچنان بسته بود و منظورش ریتم گرفتن پاهای کاردو روی پارکت بود. -چی خوبه برات بدم بخوری؟ _کوفت.از روی صندلی تا کنار کاناپه ای که هیرو روش بود جلو رفت. نمی خواست الان و تو این وضعیت بیشتر از این دچار تنش و آشفتگی بشن. -پاشو بشین. چشماشو درشت کرد. _به من دست نزن کثافت. کاردو کلافه دستش رو عقب کشید ولی کوتاه نیومد. خیلی چیزها تو وجودش مُرده بود… مثل محبت یا معرفت؟ جدی و محکم لب زد. به تغذیه ات… استراحتت توجه میکنی از این به بعد.

با همین چند حرفش آتشفشان درون هیرو رو فعال کرد که بلند شد و مقابلش ایستاد. -بابت این گوهی که خوردی جواب پس میدی. پوزخند زد… خاکستری هاش باز هم شده بودن دو گوی آتشین و ذوب می کردن هر احساسی رو دورن خودشون. -این گوهی که ازش دم میزنی تنهایی نخوردم که؟! نمی دونست با چه کلامی عصبانیتش رو تخلیه کنه. -تو واقعن یه شیادی… یه عوضی مطلق… چطور تونستی گولم بزنی؟ با تموم شدن حرفش اولین مشت رو به شکمش کوبید. کاردو به سمتش قدم برداشت و یک قدم بزرگتر پس رفت. -روش تعصب داری؟ خندید… بلند و لج درار… به روی خودش نیاورد

که از خاکستری هاش می ترسید. _ولی من… ازش متنفرم. مشت دوم رو محکمتر کوبید و پلک های خودش از درد جمع شد. از چشمای برزخی کاردو متنفر هم بود… یه تنفر خاص. فریاد زد و صداش تو سالن بزرگ خونه پیچید. -دختر باشه میندازمش. لرزید و لجوجانه زل زد به چشمای کاردو. _نه فرقی نداره من این بچه رو سقط میکنم در هر حال. کاردو با یه گام بلند کنارش ایستاد و مشت سومش رو تو هوا گرفت. -با اجازه ی کی اونوقت؟ اونم بچه ی منو وقتی قلبش میزنه‌. دستش از شدت فشار انگشت های کاردو درد گرفته بود و صداش پر از انزجار بود. تالافی همه ی اینارو سرت در میارم…

دانلود رمان هاتکاشی از سحر مرادی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان آیدا از فریحا

دانلود رمان آیدا از فریحا رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان آیدا از فریحا با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

آیدا و شایان ۱۰ ساله که عاشق همدیگه هستن ولی خبر ندارن با مرگ پدر و مادر ایدا، شایان آیدا رو میبره خونه‌ی خودش تا به خیالش، انتقام خیانت آیدا رو بگیره انتقام اعتراف نکردنشون رو!

خلاصه رمان آیدا

هیچ وقت نتونستم اون طرح نصفه نیمه رو ادامه بدم. حتی نگاه کردن بهش مثل خنجری بود که فرو می کردم توی قلبم همون قدر دردناک و آزار دهنده بدون اینکه حتی نگاهشو بالا بیاره و بدون کوچکترین حرکتی گفت: نمیدونی نباید طولانی خیره بشی به کسی؟ ضربان قلبم رفت رو هزار. چجوری فهمید؟! حتی نزدیک شایان بودن سخته هیچ موقع نمیتونی بهش دروغ بگی چون میفهمه، نمیتونی نگاه کنی چون مچتو میگیره حتی نمیتونی با خودت حرف بزنی چون ذهن رو میخونه!! پا روی پا انداختم و گفتم : چی؟ از وقتی رویا رفته نگاهت فقط روی یه نقطه اس.-نمی دونستم آدما باید واسه نگاهشون

به تو توضیح بدن. -وقتی نگاهشون روی من باشه لازم به توضیحه. مسخره خندیدم و گفتم: عجب اعتماد به نفسی چرا فکر میکنی باید به تو نگاه کنم؟ سرشو بلند کرد و با نیش خند کمرنگی گفت: چرا نگاه نکنی؟ راحت باش عروسک زکات جذابیت اینه که با دید زدن بقیه مشکلی ندارم. با همون خنده ی تمسخر آمیز گفتم: اگه بهم بگن یا شایان رو دید بزن یا کور میشی من دومی رو انتخاب میکنم. _میترسی از نگاه کردن به شایان!واسه چشمام ارزش قائلم هر چیزی دیدنی نیست. میدونی ما خیلی چیزا رو نگاه می کنیم، اما نمی بینیم. _با این بلبل زبونیا چیو میخوای ثابت کنی؟ _بلبل زبونی؟

حرف زدی و منم جواب دادم. فقط همین!! موبایلمو برداشتم و وانمود کردم که دارم باهاش کار میکنم. ادامه ی این بحث رو اصلا دوست نداشتم. شاید یک دقیقه هم طول نکشید که رویا با سینی قهوه اومد. واسه من قهوه و واسه خودش و شایان نسکافه آورده بود. یک ساعت بعد ماشین شایان توی حیاط بزرگ خونه ی عمو متوقف شد و من بدون حرف پیاده شدم. درست مثل تمام مسیر که بینمون سکوت بود و سکوت. احساس می کردم این چند روز هوا به سردترین حالت ممکن رسیده سریع فاصله ی ماشین تا عمارت رو طی کردم در سالن رو بستم و بلند گفتم: مهشید جون؟ شادی؟ بیاین ببینین کی اومده!

دانلود رمان آیدا از فریحا رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان دلداده از مرضیه اخوان نژاد

دانلود رمان دلداده از مرضیه اخوان نژاد pdf بدون سانسور

دانلود رمان دلداده از مرضیه اخوان نژاد با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

ساوینا دختری شاد و شیطونِ که دو سالی هست به همراه خانواده اش به ایران برگشته و میخواد کنکور بده و همین هم باعث شرکت ساوینا تو کلاس های کنکوری میشه. اما با شروع کلاس هاش دبیر ریاضیش نظرش رو جلب می‌کنه این میشه شروع کل‌کل ساوینا با استاد جذاب ریاضیش اما نزدیکی ساوینا به مهرداد کیانی باعث برملا شدن رازهایی از گذشته میشه، گذشته ای که پدر و مادر ساوینا سعی در فراموش کردن اون داشتن…(جلد دوم رمان کابوس رویاهام)

خلاصه رمان دلداده

خسته و بی حال، زنگ در را فشردم نگهبان در را باز کرد و گفت: -سلام خوش اومدین خانم. فقط سرم را برایش تکان دادم و وارد باغ بزرگ خانه که با سنگ فرش زیبایی تزئین شده بود، شدم. پدرم روی صندلی های راحتی تقریبا دراز کشیده بود و دستش روی چشمانش قرار داشت ظاهرا خواب بود. سعی کردم آرام از کنارش بگذرم تا بیدار نشود، اما با صداش تقریبا صد متری از جایم پریدم و جیغ خفه ای کشیدم: – سلامت کجاست؟ دستم را روی قلبم گذاشتم و نفسم را به آرامی بیرون دادم سپس لبخندی زدم و گفتم: سلام بابا جون، شرمنده فکر کردم خوابیدین. از حالت نیمه خوابیده و نیمه نشسته،

به حالت نشسته خودش را تغییر داد و گفت: تحت هر شرایطی، حتی اگه من مرده باشم، باید وقتی از کنارم رد میشی سلام کنی. خودم را لوس کردم و گفتم: نگید این جوری بابا، دور از جونتون. پرتقالی که در ظرف میوه ی مقابلش بود، برداشت و مشغول پوست کندش بود همان طور که چشمش روی حرکت چاقوی در دستش بود، پرسید : – کلاست چطور بود؟ جرات نداشتم به پدرم بگویم روز اولی از کلاس بیرونم کردند بنابراین به دروغ گفتم: خوب بود درس ها زیاد سنگین نیست. _امیدوارم امسال کنکور رو قبول شی. سپس در چشمانم نگاه کرد و با لحن تهدید واری ادامه داد: وگرنه خیلی برات بد تموم میشه.

برای اولین بار بود که پدرم با آن صراحت تهدیدم می کرد. آب دهانم را ترسیده قورت دادم و گفتم: امسال تمام تلاشم رو به کار می گیرم. نصفی از پرتقالی که پوست کنده بود، سر چاقو زد و به سمتم گرفت و گفت: امیدوارم. پرتقال رو از سر چاقو برداشتم و زیر لب تشکر کردم سپس گفتم: اگه با من کاری ندارید برم تو اتاقم. _برو. بی حرف به سمت اتاقم رفتم حرف های پدرم در سرم اکو می شد اگه امسال کنکور قبول نشم، شاید او دیگر اجازه ندهد درس بخوانم. پارسال هم که قبول نشدم، با پا درمیانی مادرم بود که اجازه داد دوباره کنکور بدهم نمی دانم چرا پدرم آن قدر از شکست من بدش می آمد…

دانلود رمان دلداده از مرضیه اخوان نژاد pdf بدون سانسور

دانلود رمان غارتگر (جلد دوم مجموعه منظومه تاریک) از پرتو فرهمند

دانلود رمان غارتگر (جلد دوم مجموعه منظومه تاریک) از پرتو فرهمند رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان غارتگر (جلد دوم مجموعه منظومه تاریک) از پرتو فرهمند با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

چه اتفاقی میوفته وقتی طوفان رام‌ نشدنی با اقیانوس بی‌انتها در تاریکی شب برخوردن کنه؟ تریستن «شکارگر» کین، برای ورود مورانا ویتالیو به زندگیش آماده نبود. بعد از اینکه قسم چند ساله‌ش رو در یک شب بارونی شکوند، در جنگی بین رنج‌های گذشته‌ش و آینده‌ی نامعلوم گیر افتاد. تنها چیزی که ازش مطمئن بود؟ اینکه زندگی اون دختر هنوزم متعلق به خودشه. مُرده ها از توی گور بلند میشن. امپراتوری شروع به سقوط میکنه.

خلاصه رمان غارتگر

مورانا یکبار دیگه توی ذهنش از آمارا تشکر کرد. وقتی فهمید تریستن اونقدری که اون زن میخواسته باور کنه باهاش رابطه طولانی نداشته خیالش راحت شده بود مورانا تنها زن دائمی زندگی تریستن بود حتی با وجود اینکه گذشته تلخ و دردناکی داشتن ولی این امکان رو داشتن که یک آینده ای زیبا بسازن مورانا میتونست اینو پیش بینی کنه حس کنه لمس کنه. با خوشحالی سالادی که زیا براش گذاشته بود رو مزه مزه کرد. متوجه نشده بود که زیا کی اومده، احتمالا وقتی که سرگرم حرف زدن با آمارا بوده. بعد از تموم کردن سالاد حالت کاری مغزش رو فعال کرد.

اون کدها باید پیدا میشدن مهم تر اینکه هر خرابی که تا الان به بار آورده بودن و یا میتونستن به بار بیارن رو باید جلوشونو میگرفت. با نهایت سرعت نوشتن سری جدید از کُدها رو شروع کرد. همون هایی که چند روز پیش به دانته درباره شون گفته بود این کدها بهش کمک می‌کردن به محض اینکه کسی از کدهای اصلی استفاده کرد، یک پیام هشدار به دستش برسه و از خرابی هایی که میتونست ایجاد کنه، جلوگیری کنه. همچنین میتونست به صورت معکوس کُدها رو ردیابی کنه یعنی اگر از اون کدها استفاده میکرد، میتونست ردیابش کنه…

چون فردی که کدها هر کسی در هر جایی رو دزدیده بود دانش کامپیوتری بالایی داشت نمی‌خواست ریسک کنه ساعت ها با دقت و تمرکز روی نوشتن کدهای جدید کار کرد هدفشونش روی گوشش بود، آهنگ های آرامبخش توی گوشش پخش میشدند و تمام مدت عیکنش به چشمش چسبیده بود. زیا میرفت و میومد، اما مزاحم مورانا نمیشد و به آرومی در و پشت سرش میبست. گوشیش یک بار لرزید، اما بهش نگاه ننداخت تا ببینه که کی براش پیام فرستاده بعد از گذشت ساعت‌ها خشک شدن انگشتای دستش کدهای جدید آماده‌ی نصب شدن بودن …

دانلود رمان غارتگر (جلد دوم مجموعه منظومه تاریک) از پرتو فرهمند رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان ناژاهی از آذر اول

دانلود رمان ناژاهی از آذر اول pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان ناژاهی از آذر اول با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

کسی از من نپرسید که آیا حاضرم همبستر مردی باشم که نفرت و کینه جزئی از وجودش بود! کسی نگفت که از او می ترسی یا نه! کسی نپرسید که دوستش داری یا نه! طناب دار از گردن برادرم باز شد تا من عروس خونبس باشم !! …

خلاصه رمان ناژاهی

دسته دسته بستگان و اهالی زرآباد برای عرض تسلیت می آیند و شادی روح از دست رفته را با تلاوت قرآن از پروردگار دو عالم می خواهند. این وسط بی قراری نوزاد امان ملاله را بریده است. شیر دایه می خورد ولی باز مادرش را می خواهد انگار. – غم آخرتون باشه خان زاده. سرتون سلامت . سایه تون بالا سر دخترتون نگاه غم زده اش را بالا می کشد و سر تکان می دهد. – ممنون گل پری چشمان بی حس و حالش را از من می گیرد و به اتاقش می رود.

اهالی عمارت سوگوارند ولی خاتون آتش تازه ای به راه می اندازد. – نگفتم.. نگفتم این دختره قدمش شومه. دیدین.. دیدین راست گفتم. مُرده شور خودش و قدم نحسش رو ببرن گل نسا از آن طرف دختر فلانی را مثال می زند که به یُمن قدم نامبارکش پسر عزیز دردانه هووش تب کرد و مُرد. – عروس نعیمه رو یادته گل نسا. بنده خدا چجور پَر پَر شد و داغش موند سر دلِ مادرش. بس که قدم اون دختره چشم سفید نحس بود زهرا دنبال حرف خاتون را می گیرد.

– اینم افتاد تو دامن ما. ای بشکنه جفت قلم پات لب زیرینم را به دندان می گیرم و هر دو گوشم را به روی یاوه گویی های شان می بندم. دلم آشوب است و نمی دانم چه کار کنم که خاتون و ایل و تبارش دست از سرِ بی چاره ام بردارند. – این حرفا کدومه! قدم شوم و نحس دیگه چیه! هامین خان عزاداره و اون وقت شما نشستید دور هم و … خاتون غضب کرده و پرخاش گر وسط حرف ملاله می دود. – انگاری عروس دسته گل تو نبود که جلوی چشم همه مون پَر پَر زد! هر کی ندونه فکر می کنه هووت رو کردی زیر خاک، ملاله پوزخند بلندی می زند…

دانلود رمان ناژاهی از آذر اول pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان در انتظار باران از فاطمه سادات مظفری

دانلود رمان در انتظار باران از فاطمه سادات مظفری رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان در انتظار باران از فاطمه سادات مظفری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

بارانا دختری که قتل غیر عمد نامزد شریکش داریوش به گردنش میفته و برای اثبات قاتل نبودنش مجبور میشه با داریوش…؟؟؟!!!

خلاصه رمان در انتظار باران

دست هام رو به کمرم زدم و با افتخار و غرور به باشگاه رو به روم خیره شدم. زیر لب گفتم چه باشگاهی شده بی هیچ کم و کسری… بزرگ و شیک! نگاهی به دیوار انتهای سالن که با آیینه ای بزرگ و یک دست مزین شده بود و باشگاه رو بزرگ تر و فراخ تر جلوه می داد انداختم و بلند گفتم: چه کردم من! دفترچه خاطراتم رو از جیبم خارج کرده و با گذاشتنش کف سالن باشگاه سعی کردم ذوق و شادی این روز قشنگ رو در خاطراتم حک کنم… “در مورد باشگاهی که امروز داخل ایستادم، نظرات از من بود و پول خرج کردن با داریوش.

نه این که من خرج نکنم اما چون پول من در برابر پول اون خیلی کمتر بود قرار شد قسطی باهاش تسویه کنم و سهممون پنجاه پنجاه بشه نکته تعجب بر انگیز ماجرا این بود که واقعا سه دنگ از ملک باشگاه رو به نام من زد ابتدا پول قبول نمی کرد و می گفت تا وقتی با هم شریک باشیم این سه دنگ به نام شما باشه بعداز اون میتونین دوباره به من برش گردونین. اما از اون جایی که از اخلاق و منش داریوش خوشم اومده و همچنین دل کندن از این باشگاه مجلل برام سخت بود باهاش شرط کردم که هزینه سه دنگ خودم رو باهاش تسویه کنم.

در کل به طور اسمی و ظاهری نیمی از این باشگاه از آن من هست. جیغی سرشار از خوشحالی زدم و بعد از جمع کردن دفترچه، بالا پریدم. نگاهی به باشگاه خالی انداختم و وقتی از نبود داریوش و بقیه مطمئن شدم سریع مانتو و شالم رو در آوردم و کناری انداختم. بی این که بدنم رو گرم کنم مشغول هالتر زدن شدم. از بودن و نفس کشیدن در این باشگاه لذت می بردم چرا که احساس می کردم مال خودمه آقا بالا سر ندارم و خانوم خودم هستم. چشم هام رو بستم و حین وزرش کام عمیقی از هوا گرفتم. بوی خوش رنگ هنوز در فضای باشگاه استشمام میشد..

دانلود رمان در انتظار باران از فاطمه سادات مظفری رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان مرثیه برف از فاطمه درخشانی

دانلود رمان مرثیه برف از فاطمه درخشانی pdf بدون سانسور

دانلود رمان مرثیه برف از فاطمه درخشانی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

ستاره دانشجو رشته ادبیات داستانی هست که برخلاف مخالفت های خانواده اش با یوسف یکی از همکلاسی های شر و شیطونش نامزد میکنه، چیزی از نامزدی شون نمیگذره، که برادر ستاره سهیل که با دختر عموش بیتا نامزد هستن، ناخواسته به خاطره خیانت نامزدش اون رو به قتل می رسونه، بهنام برادره غیرتی و دیوونه بیتا و پسر عموی ستاره و سهیل که ستاره رو به خاطر چندین بار اشتباه که ازش دیده به چشم یه دختر خراب می بینه ، بعد از اون اتفاق با وجود اینکه خودش نامزد داره، شرط میذاره در عوض آزادی سهیل ، ستاره باید از نامزدش جدا بشه و پنج سال صیغه اون بمونه و… این رمان براساس واقعیت نوشته شده است.

خلاصه رمان مرثیه برف

همونجور که مشغول شستن سبزی ها بودم برگشتم روی گاز و نگاه کردم فقط یه قابلمه بود و این از نظر من شکمو یعنی فاجعه من فقط پلو خورشت دوست داشتم، مامان ابروی بالا انداخت و گفت -غذای مورده علاقه حاج محمود عزیزم آبگوشت. وای مامان چندبار بگم ابگوشت ناهار نمیشه سوپ هم شام اگه متوجه شدی. سبزی هارو ریختم تو آبکش -دست درد نکنه همین کم مونده بود تو چشمم نگاه کنی و بگی نفهم. گند زده بودم، مامان کلا روحیه حساسی داشت. -الهی دورت بگردم منظورم این نبود بخدا.

سهیل که سرگرم گوشیش بود نیم نگاهی بهمون کرد و گفت: -کلا ادب حرف زدن بلد نیس انگار طوطی هرچی اومد سر زبونش میگه از وقتی هم پاش رسیده دانشگاه دیگه شده نور الى نور. -حیف من که اومدم طرفداری از تو اصلا بشکنه دستم که نمک نداره، همون بهتر که دختر عموی عزیزمون رو ببندن به ریشت. عصبی شد و با داد گفت: -اسم اون دخترو رو جلو من نیار، والا فک کردین الکیه به خاطره یه رسم مزخرف ناف برون خودمو بندازم توی چاه. همون موقع بی بی اومد تو سنجاق زیر چارقدشو محکم بست و

با تغییر گفت: چه خبرتونه؟ سرمون رفت از صبح که بلند شدین همه اش دارین جر و بحث میکنین جلو در و همسایه خجالت نمی کشین؟ بعدم یه نگاهی به سهیل کرد و گفت: -مگه دختر عموت چشه؟ که اینجور معرکه راه انداختی اون دختره بدبخت ناف برونت هس و اسمش افتاده سر زبونا. سهیل پوفی از کلافگی کشید و گفت -بی بی ول کن تو رو خدا دوره این رسم و رسومات مزخرف گذشته، در ضمن اون دختر به خاطره من اسمش روی زبونا نیفتاده بخاطره دوست پسرای رنگ و وارنگش شده شهره خاص و عام….

دانلود رمان مرثیه برف از فاطمه درخشانی pdf بدون سانسور

دانلود رمان گیوتین از عالیس

دانلود رمان گیوتین از عالیس pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان گیوتین از عالیس با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

روشن پاکمهر، یه وکیل پایه یک دادگستریه که برای نجات باباش از زندان، به یزدان فرخزاد نزدیک میشه تا مدرک جور کنه چون معتقده یزدان تو زندانی شدن باباش نقش داره… و یزدان با دیدن زیبایی چهره و هیکل خوبِ روشن، بهش جذب میشه و جای کشتنش، بهش پیشنهاد صیغه‌ نود و نه‌ ساله میده… روشن چاره‌ای جز قبول این پیشنهاد نداره اما… دخترِ تخصِ این رمان خون به دلِ یزدان می‌کنه و همه‌ی نقشه‌هاش رو نقش بر آب می‌کنه تا جایی که یزدان مجبور میشه …

خلاصه رمان گیوتین

دکمه ی ریمو ت ضبط رو زدم و به موزیک پایان دادم.. هنوز یه خیابون از برج فاصله نگرفته بودم که تلفنم به صدا در اومد.. جواب ندادم و به مسیرم ادامه دادم اما صدای پیامک به هوا بلند شد و من تلفن رو به دست گرفتم.. با دیدن حروف به هم چسبیده شده اخمی بین ابروهام نشست و از اولین دور برگردون دور زدم و به سمت برج روندم.. تلفن رو روی صندلی ماشین پرت کردم.. کمتر از ده دقیقه بعد ماشین رو درست روبروی برج پارک کردم و نگهبان به سمتم اومد.. ادای احترامش رو نادیده گرفتم و گفتم: -زود برمی گردم..

و منتظر نموندم و سریع دوازده پله رو طی کردم و وارد لابی شدم.. پا به آسانسور گذاشتم و روی دکمه ی آخرین طبقه انگشت زدم و منتظر موندم.. از تصور چیزی که قرار بود ببینم پوزخند زدم .. ساعت تقریبا از نیمه گذشته بود و برج خلوت و آروم و ساکت.. فقط طبقه ی مخصوص استخر و سونا و جکوزی هنوز رفت و آمد داشت.. آسانسور که متوقف شد سریع بیرون زدم.. پنت هاوس این برج محل کارم بود و حالا… بین سالن بزرگ و مجلل ایستادم و به چپ و راست سری چرخوندم و صدای موش کور رو تشخیص دادم..

انتهای راهرو بود.. چند گام برداشتم و سعی کردم صدای برخورد پاشنه ی کفشم به هوا بلند نشه.. در اتاقم بسته بود اما نوری که از زیر در به بیرون منعکس میشد باعث شد پوزخند بزنم.. نور چراغ قوه بود.. خونسرد جلو رفتم و دستگیره ی در رو با کمترین سر و صدا باز کردم اما متوجه من شد و نور شدید چراغ قوه ی دستش درست روی صورتم افتاد و من با دست روی چشمم سایه انداختم..  نور شدید درست تشخیصش نمی دادم اما به حتم این صدای نفس های ترسیده و کوبش بی امان قلب، تنها یه قیافه رو در ذهنم مجسم می کرد..

دانلود رمان گیوتین از عالیس pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان نه فرشته ام نه شیطان از فرین فخرآبادی

دانلود رمان نه فرشته ام نه شیطان از فرین فخرآبادی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان نه فرشته ام نه شیطان از فرین فخرآبادی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

تیرداد میرفتاح، تک نوه پسری خاندان میرفتاح، برای انتقام زندگی از دست رفته مادرش با اسم مستعار امیر همایون راد نزدیک شکوفه ای میشه که شکوفه زندگی پدرشه. شکوفه ای که ندونسته وارد بازی خطرناکی میشه و تقاص این ندونستن رو با ترک شدن توی روز عروسیش، درست زمانی که باردار بوده، پس می‌ده. قلبی که لرزید، زنی که ترک شد، فرزندی ناخواسته، که به دنیا اومد. سرنوشتی یکسان برای دو زن از دو نسل متفاوت…

خلاصه رمان نه فرشته ام نه شیطان

بهمن ماه ۱۴۰۲ شکوفه، شکوفه، حالت خوبه؟ دختر چی شده؟ چرا خشکت زده؟ خوبی؟ حالم…خوبه؟ ؟ نمیدونم…فکر نکنم خوب باشم… هر کسی هم جای من بود حالش خوب نبود. حالم خوب نیست مگه میشه کسی کابوس شباش و جلوی چشم هاش ببینه و خوب باشه. چشم هام و محکم روی هم فشار میدم به امید اینکه وقتی چشم هام رو باز کنم اونجا نباشه… به امید اینکه مثل تمام این پنج سال که دچار اوهام شدم و اون و دیدم و چشم هام رو بستم و باز کردم و نبود این دفعه هم نباشه.

نباشه تا ریتم تند شده قلبم دوباره کند شده. احمقانه است که با تمام بلا هایی که سرم آورد بازم قلب دیوونه من حتی از دیدن تصویر خیالیش هم ضربانش تند میشه. چشمام رو با ز کردم… باز کردم تا به قلب زبون نفهمم بفهمونم که بازم یه تصویر خیالی بود… که بفهمه امکان نداره بتونه دوباره اون رو ببینه… که اون آدم رفته و قرار نیست هیچ وقت برگرده. به این امید چشمام رو بستم که وقتی دوباره بازش کنم اثری از اون مرد نباشه… به این امید که تصویر رو به روم وهم محض باشه…

اما نبود…هنوز همونجا بود، پشتش به من بود اما اون قدر حفظ بودمش که بفهمم خودشه… خود خودشه… نه تصویر خیالی… شکوفه خوبی؟؟…چی شدی یهویی آخه؟؟ خانم سیفی میشه لطفا یه آب قندی چیزی بیارین. بله، بله حتما میارم، میخواین زنگ بزنم اورژانس. رنگشون خیلی پریده. با شنیدن صدای نگران منشی برگشت. برگشت تا ببینه چه خبرهشده اما قبل از اینکه نگاهش به منشی برسه نگاهش قفل نگاه قفل شده من شد. نگاهم روش قفل کرده بود و نگاه اونم روی من…

دانلود رمان نه فرشته ام نه شیطان از فرین فخرآبادی بدون دستکاری و سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایران رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.