ایران رمان
انلود رمان جدید ایرانی و خارجی
دانلود رمان زخم روزمره از صبا معصومی

دانلود رمان زخم روزمره از صبا معصومی pdf بدون سانسور

دانلود رمان زخم روزمره از صبا معصومی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک با از دست دادن خواهر دوقلوش (صنم) واردبخشی برزخ گونه از زندگی میشه. صنم با اینکه از لحاظ جسمی حضور نداره اما در بخش بخش زندگی ثنا دخیل هست. ثنا شدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست و تا حدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه اما نقش پررنگ صنم در احساسات وگذشته ی او سبب ساز اتفاقاتی میشه و….

رمان زخم روزمره
اما شما خوبین؟ لحنم دوباره سرد شده بود. همش به خاطر اون اتفاق لعنتی یه لحظه هم نمیتونستم نزدیک شدن جنس مخالف به خودم رو تحمل کنم. خواهر بزرگترم یه نامزد داشت که ظاهر پسر خوبی بود گذشت و بعد از یه مدت شروع کرد به دخترای فامیل خط دادن. یه شب که تو رخت خواب بودم تقریبا دوازده سیزده سالم بود، به بدنم دست درازی کرد. اونقد ازش تنفر داشتم که حد نداشت. اخر سر هم خواهرم ازش جدا شد. همین قضیه باعث شده بود حتی از نوازشای باباهم دوری کنم.

خلاصه رمان زخم روزمره

اما شما خوبین؟ لحنم دوباره سرد شده بود. همش به خاطر اون اتفاق لعنتی یه لحظه هم نمیتونستم نزدیک شدن جنس مخالف به خودم رو تحمل کنم. خواهر بزرگترم یه نامزد داشت که ظاهر پسر خوبی بود گذشت و بعد از یه مدت شروع کرد به دخترای فامیل خط دادن. یه شب که تو رخت خواب بودم تقریبا دوازده سیزده سالم بود، به بدنم دست درازی کرد. اونقد ازش تنفر داشتم که حد نداشت. اخر سر هم خواهرم ازش جدا شد. همین قضیه باعث شده بود حتی از نوازشای باباهم دوری کنم.

خلاصه رهام که شکه شده بود از نوع حرف زدن و رفتارم دوباره اخماش رفت توهم منم یه مدت بی حرکت و بدون حرف کنار در اتاقش و استاده بودم وارد شدم. با صدای بم و خش دارش گفت: بیا نزدیک خواست حلقه رو از دستم دربیاره که گفتم خواهش میکنم درش نیار، این حلقه به جونم بستس…جلوی غلیان احساسمو نمیتونستم بگیرم. احساس میکردم قلبم از درد به خودش میپیچه این حلقه تنها یادگار صنم بود که هیچوقت از خودم جداش نمیکردم.

حلقه ای که دست صنم بود توی صحنه ی تصادف گم شد و یه تیکه از قلب منم با اون گم شد. ناخواسته دستم رو مشت کردم و روی قلبم گذاشتم دیوونه وار میزد به درودیوار سینم میکوبید. انگار میخواست پرواز کنه نگاهی به من انداخت و گفت: خیلی دلتنگشی نه؟ اول درست متوجه نشدم و پرسیدم چی؟ خیلی دردای ناگفته داری نه؟نمیخواستم ضعف نشون بدم بغضم روفرو خوردم و دست کردم تو کیفم….

 

دانلود رمان زخم روزمره از صبا معصومی pdf بدون سانسور

https://romaniran.ir/?p=1256
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایران رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.